اعجازها و شگفتي هايي از قرآن در «زيست جانوري»

چکيده

اعجاز و شگفتي هاي علمي پيرامون زيست جانوري يكي از موضوعاتي است كه قرآن كريم به طور ضمني به آن پرداخته است که زير مجموعه هاي آن عبارت است از: آيه 30 سوره انبياء و تأثير آب در زندگي موجودات زنده. سرچشمه حيات؛ تأمين شرايط و حفظ زندگي بر روي زمين؛ آيه 164 سوره بقره و 10 سوره لقمان؛ بيان تأثير تغييرات کلان جغرافيايي و جوّي بر گسترش و پراکندگي جانوران.

براي ترسيم تصوير کامل تري از آيه، نمونه هايي از اين تغييرات در زمان کنوني ارايه شده است؛ آيه 66 سوره نحل و اعجاز علمي در بيان فرايند توليد شير؛ آيه 19 سوره ملک؛ 79 سوره نحل و عجايب پرواز پرندگان و تناسب هر ويژگي با فرازي از آيه و توضيح آن و در نهايت آيه 68 سوره نحل كه در مورد زنبور عسل و بيان شگفتي هاي گوناگون آن مي باشد.

 

مقدمه

قرآن کريم در آيات متعددي انسان را به توجه و دقت در جهان آفرينش فرا خوانده و از سوي ديگر خود آياتي دارد که به صورت صريح يا اشاره، حقايقي را از راز و رمز جهان بيان کرده است. اگر چه رسيدن به لايه هاي عميق قرآن کاري دشوار و از مرحله اي به بعد، براي بشر عادي محال است، اما اين درياي ژرف همواره شيفتگان معرفت و شناخت را به خود مجذوب کرده است. از جمله زوايايي که به خصوص در قرن حاضر، مورد توجه محققين و صاحب نظران قرار گرفته است، مباحث ميان رشته اي قرآن و علم است که سر انگشت اشاره قرآن کريم، محققان را به حقايقي از جهان آفرينش در اين حوزه، رهنمون كرده است. اين مقاله در اين راستا و در پنج محور از زيست جانوري مي کوشد تا اعجازها و شگفتي هايي از قرآن کريم که کمتر به آن ها پرداخته شده است را بيان کند. و نيز مواردي از اعجاز يا شگفتي ها را به گنجينه پيشينيان بيفزايد.

 

تاريخچه

بايد گفت اعجازها و شگفتي هاي قرآن کريم در زمينه زيست جانوري و بلکه يک مرحله قبل از آن، يعني زيست شناسي، هم چون ساير مباحث ميان رشته اي علم و دين، اکثراً به صورت بخشي از کتاب ها و آثار در کنار ساير بخش هاي مربوطه مانند کيهان شناسي، زمين شناسي و... تدوين شده و اثري را به وجود آورده اند، بنابر اين يکي از راه هاي آشنايي با اين مقوله پي گيري موضوع در کتاب هايي است که با عناويني چون «اعجاز علمي»1 نگاشته شده اند. اين مطلب جداي از تفاسيري است که در ذيل آيات مربوطه، به هر موضوع پرداخته اند.
روايات متعددي وجود دارد که به تفسير آيات علمي پرداخته است. به عنوان مثال شيخ طوسي در كتاب تفسيري خود تبيان در بيش از پانزده مورد به مباحث زيست جانوري پرداخته است. ايشان درباره آيه 26 سوره بقره (إِنَّ اللّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ...) از امام صادق(ع) نقل مي کند: «خداوند به پشه مثال زد، زيرا با اين کوچکيش آنچه در فيل خلق شده در او خلق شده و علاوه بر آن دو عضو زيادتر هم دارد» 2

اين روايات در مجامع و تفاسير روايي همچون 3 و... ذيل آيات مربوطه گرد آوري شده اند. بعد از تبيان شيخ طوسي، مجمع البيان 4 نيز حداقل در بيست مورد به حيوانات مي پردازد از جمله درباره ساخته شدن شير 5؛ زنبور عسل و وحي فرستادن به او 6؛ خلقت موجودات از آب و انواع آن ها 7 و داستان مورچه و هدهد در سوره مبارکه نمل 8

 

مفهوم شناسي

پرداخت هاي قرآن کريم به طبيعت که در راستاي هدايت آفاقي انسان صورت گرفته (سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَفي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ) (فصلت/ 53) «به زودى نشانه هاى خود را در اطراف (جهان) و در خودشان به آنان مى نمايانيم، تا اين كه براى آنان آشكار شود كه او حق است» سه بخش اشاره، شگفتي و اعجاز علمي را پديد آورده است.

 

اشاره

پديده هايي طبيعي است که از آن ها نام مي برد ولي به ظاهر، شگفت انگيزي يا اعجاز آميز بودنشان را مطرح نكرده است، اما همين اشارات توجه بسياري را به جهان طبيعت و آن موضوع جلب کرده و زمينه ساز پيشرفت علوم تجربي در جهان اسلام شده است؛

 

شگفتي 

مطالب علمي ويژه اي که صدور آن ها از يک فرد درس ناخوانده در محيط جزيرة العرب در صدر اسلام بسيار بعيد بوده است؛

 

اعجاز علمي

مطالبي است که تا زمان نزول قرآن و حتي قرن ها بعد از آن کسي از اين حقايق علمي با خبر نبوده و اين اطلاعات نوعي راز گويي و اخبار از غيب به شمار مي رود. كه موجب تفاوت اين قسمت با شگفتي ها مي شود، چرا که در شگفتي مطلبي که ارايه شده است اگر چه اطلاعات دقيق و وسيع آورنده آن را حکايت مي کند، اما اين نظريه به صورت پراکنده و نادر مطرح بوده است 9. اعجاز علمي به «آنچه تا کنون رخ داده» مي پردازد اما اين اعجاز با نگاه به «آينده» مولود ديگري پديد مي آورد به نام «نظريه پردازي هاي علمي قرآن». اين عنوان موضوعاتي را در بر مي گيرد که فرا روي بشريت است و علوم فعلي به نتيجه قطعي اي درباره آن دسترسي پيدا نکرده است، اما متفکر ديني با مراجعه به قرآن مي تواند نظر قرآن را به عنوان نوعي پيش گويي يا پيش بيني با دورنماي مثبتي که از آن وجود دارد ارايه دهد. اين بخش پس از قطعي شدن در زمره «اعجاز» هاي تثبيت شده قرآن قرار مي گيرد. 10

در اين مقاله از چهار محور مطرح شده در دو گستره اعجاز و شگفتي سخن به ميان آمد.

 

اول. آب زمينه ساز حيات

خداوند در آيه 30 سوره مبارکه انبياء مي فرمايد (وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلُ شىَ ءٍ حَى)، «و هر چيز زنده اى را از آب قرار داديم؟!» برخي مفسرين به قرينه آيه 45 نور (وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ)، «و خدا هر جنبنده اى را از آبى آفريد» «جعل» را به معني «خلق» گرفته اند، 11 گرچه اين معنا مي تواند يکي از کامل ترين معاني آيه باشد ولي تمام آن نيست و انحصار آن در معناي «خلق» صحيح به نظر نمي رسد.

زيرا اولاً استدلال به آيه سوره نور تمام نيست، چون آب در آن آيه نکره است و مي تواند تنويع را برساند که احتمالاً نظر به آبي خاص با ترکيبات ويژه دارد مانند نطفه، که نتيجه آن گوناگوني جانوران است، چه اين که در ادامه نيز مي فرمايد (فَمِنْهُم مَن يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَن يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَن يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ)، «پس برخى از آنها كسانى هستند كه بر شكم خود راه مى روند و برخى از آنها كسانى هستند كه بر دو پاى خود راه مى روند و برخى از آنها كسانى هستند كه بر چهار (پا) راه مى روند؛ خدا آنچه را بخواهد مى آفريند، [چرا] كه خدا بر هر چيزى تواناست» اما در اين جا معرفه است و «ال» آن مي تواند عهد ذهني بوده و اشاره به همين آب معهود باشد؛

در نتيجه با متفاوت شدن اين دو، استدلال از يكي بر ديگري با مشكل مواجه مي شود. ثانياً در صورتي كه فقط همين معني اراده شده بود از همان ماده «خلق» استفاده مي شد، اما با توجه به تأثيراتي که آب در کليه مراحل حيات دارد به نظر مي رسد اين کلمه «جعل» مي تواند معناي وسيع تري داشته، شروع حيات، بقاء حيات و تأمين بسياري از شرايط حيات را هم در بر گيرد. براي روشن تر شدن زيبايي آيه و دريافت وسعت و گستره آن، به برخي از خصوصيات منحصر به فرد آب و نقش آن در حيات، اشاره مي شود:

1ـ آب ماده اصلي بدن تمامي جانوران است، به طور مثال يک انسان 70 کيلويي 50 ليتر آب دارد و اگر 20% آب بدن خود را از دست بدهد هرگز سلامتي خود را باز نخواهد يافت. 12

2ـ آب همه جا در خاک، هوا، زيرزمين و... وجود دارد و هم زمان به سه صورت مايع، جامد و گاز يافت مي شود. 13

3ـ مايع بودن آب در دما و فشار معمولي بسيار حائز اهميت است، زيرا وزن ملکولي آن 18 است در حالي که آمونياک با وزن ملکولي 17 در 33- هنوز به صورت بخار وجود دارد و سولفيد هيدروژن با وزن ملکولي 34 که در جدول تناوبي پهلوي آن قرار دارد در سرماي 59- هنوز حالت بخار خود را حفظ مي کند. اگر آب خواص پيش بيني شده در جدول تناوبي را داشت تغييرات جوي حاصل از آب به جاي رحمت آسماني به بلاي آسماني تبديل مي شد. 14

4ـ «ظرفيت گرمايي ويژه»15 آب. در بسياري از فلزات اين ميزان حرارت در حدود 3% کالري است، در مس و آهن به حدود 1% کالري مي رسد در حالي که براي آب در بالاترين حد يعني يك کالري قرار دارد. اين مطلب براي تعديل و ثابت نگه داشتن درجه حرارت کره زمين بسيار مهم است. همان گونه که روشن است 4/3 کره زمين را آب تشکيل مي دهد و در بسياري از نقاط زمين نيز يافت مي شود، به اين ترتيب آب نقش مهمي در تعديل درجه حرارت محيط زيست به عهده دارد. هنگامي که دماي کره زمين بالا مي رود آب مقدار انرژي زيادي را به خود جذب مي کند تا دماي آن يك درجه افزايش يابد و هنگامي که سرد مي شود ميزان انرژي زيادي را به محيط پس مي دهد تا دماي آن يک درجه کاهش يابد. اين مسأله در شبانه روز و هم چنين با جريان آب هاي قطبي و... در کل زمين باعث تنظيم و تعديل دماي کره زمين مي شود. 16

5 ـ «گرماي نهان ذوب»17 اين ميزان براي فلزات چند کالري است در حالي که براي آب به 80 کالري براي هرگرم يخ مي رسد. دو قطب شمال و جنوب با در بر گرفتن ميليون ها تن يخ نقش تعيين کننده اي در حفظ حيات موجودات زنده ايفا مي کنند. هنگامي که زمين با گرماي شديدي مواجه شود آب شدن مقدار عظيمي از يخ ها، مقدار زيادي انرژي ـ به ازاي هر گرم 80 کالري ـ را مي بلعد و از سوي ديگر هنگامي که با سرماي کشنده مواجه شود با برگشتن به حالت جامد، مقدار قابل توجهي انرژي را به فضا پس مي دهند.

6ـ «گرماي نهان تبخير». هنگامي که ميليون ها تن آب از سطح اقيانوس ها بخار مي شود و باد آن ها را در آسمان حركت مي دهد در حقيقت ميليون ها کيلوکالري انرژي را نيز به همراه آن ها به زمين هاي سرد زمستاني مي برد. هر گرم آب، هنگام تبخير 540 کالري گرما به خود جذب مي کند و هنگامي که به قطره هاي باران تبديل مي شود آن را در فضا منتشر مي کند.

7ـ «چگالي».18 از خصوصيات منحصر به فرد آب اين است که بيشترين چگالي در ساير مايعات مربوط به نقطه انجماد را دارا است. چگالي آب در 4 درجه است، اين مسأله باعث مي شود آب کمتر از 4 درجه و يخ سبک تر بوده، بالا بيايد و آب نسبتاً گرم پايين رود که باعث زنده ماندن جانوران آبي مي شود علاوه بر اين که يخ روي آب عايقي مي شود براي جلوگيري از نفوذ سرما به محيط پايين تر. 19

8 ـ «شوري آب درياها». هرچه شوري آب بيشتر باشد نقطه انجماد آن پايين تر مي رود اين مطلب تا 22ـ درجه سانتي گراد صادق است. در نتيجه در سرماي زير صفر درجه هنوز اقيانوس ها مايع هستند که علاوه بر مختل نشدن زندگي، به محيط دريا خاصيت ضدعفوني داده و از انتشار بيماري هاي گوناگون جلوگيري مي کند. 20

9ـ مقادير عظيمي از دي اکسيد کربن محيط، در آب دريا حل مي شود و با ايجاد اسيد کربونيک توان حل کربنات کلسيم ساحل ـ که به خودي خود در آب خالص حل نمي شوند ـ را به دست مي آورد. اين مسأله بر اساس فرمول زير، واکنش بازگشت پذيري را ايجاد مي کند که همواره دي اکسيد کربن محيط را در يک حالت تعادل نگه مي دارد. اين فرمول به شکل زير است. 21H2o Co2=H2Co3 Caco3 Ca(Co3H)

10ـ رسيدن موادغذايي از ريشه به آوند و از آن به شاخه هاي گياه و يا رسيدن آن از طريق خون به سلول ها و يا دفع سموم بدن به وسيله حل شدن در آب، مرهون قدرت فوق العاده حلّاليّت آب است. آب يکي از قوي ترين مايعاتي است که مي تواند بسياري از مواد را درون خود حل کند. 22 البته تا اينجا فقط نيمه راه است. نيم ديگر آن مربوط به PH آب است.PH سيّالات، بين صفر تا 14 متغير است و صفر بالاترين قدرت اسيدي و 14 بالاترين قدرت بازي را دارد. آب با دارا بودن 7 = PH از نظر بازي و اسيدي خنثي است و اين بسيار مهم است، زيرا مي تواند بدون اين که با آن ها واکنش دهد ترکيبات بسياري را درون خود حل کند. 23 اينک جا دارد بار ديگر و با نگاهي ديگر آيه شريفه را مرور کنيم؛ (وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كلُ شىَ ءٍ حَى)، «و هر چيز زنده اى را از آب قرار داديم؟!».

اشاره شد که اين آيه مي تواند نقطه آغازين حيات را هم در بر گيرد، اين مطلب اگر چه صد در صد اثبات نشده است، اما شواهد و فرضيه هاي دانشمندان نيز بر محور اين امر مي چرخد كه به صورت خلاصه به آن پرداخته مي شود:
11ـ «شروع حيات از آب». در مورد نقطه آغازين حيات در زمين دو نظر وجود دارد: الف) اولين ملکول هاي حيات از آسمان و به وسيله شهاب سنگ ها بر سطح سياره ها باريده است؛ ب) درياها اولين گهواره حيات مي باشند.

گرچه نظر اول نيز با آيه 30 سوره مبارکه انبياء متناسب است، چرا که در صدر آن سخن از آسمان است (أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا من الماء...) «آيا كسانى كه كفر ورزيدند اطلاع نيافتند كه آسمان ها و زمين پيوسته بودند و آن دو را گشوديم و هر چيز زنده اى را از آب قرار داديم؟!» به خصوص اگر گفته شود ملکول هاي زنده به وسيله قطعات يخ به زمين منتقل شده است، اما به نظر مي رسد لزومي ندارد در آسمان دنبال نقطه شروع بگرديم، زيرا زميني که براي زندگي انتخاب شده است (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ)؛ (الرحمن/ 10)، «و زمين را براى آفريدگان نهاد» مي تواند خود شروع کننده حيات نيز باشد و منافاتي ندارد هم زمان در آسمان ها و در نقاط ديگر عالم، حيات در حال شکل گيري باشد.24

بنابر اين در ادامه به تئوري دانشمندان مبني بر شکل گيري حيات در درياها مي پردازيم:
بر اساس تازه ترين نظريات شيمي، ملکول هاي بزرگ (ماکروملکول ها) مثل اسيدهاي هسته اي، پروتئين ها و قندها، ممکن است از مواد غير زنده ابتدايي به وجود آمده باشند. گر چه تشکيل اين مواد در فضاي اکسيدکننده (اکسيژن دار) امروزي و سازمان يابي آن ها به صورت موجودات زنده انجام نمي شود، تصور بر اين است که فضاي گذشته زمين احيا کننده (هيدروژن دار) بوده است.

نبود اکسيژن باعث رسيدن مقادير زيادي از پرتو فرا بنفش25 خورشيد به سطح اقيانوس ها مي شد. در اقيانوس ها مقدار زيادي گازهاي متان و آمونياک وجود داشت که از ترکيب گازهاي کربن و نيتروژن و هيدروژن به وجود آمده بود. در سال 1952 با انجام نخستين تجربه آزمايشگاهي که در آن وضعيت اوليه زمين ايجاد شده بود، از ترکيب گازهاي متان، آمونياک، هيدروژن و بخار آب در وضعيت احيا، ملکول هاي آلي زيستي تشکيل شد. احتمال دارد کربوهيدرات ها اولين ملکول ها و بعد اسيدهاي آمينه و اسيدهاي هسته اي ساخته شده باشند. در آن زمان منبع هاي انرژي فعال ساز واکنش هاي شيمايي، برق، پرتو فرابنفش، خورشيد و حرارت زياد زمين بوده است. 26
با گذشت زمان، اتمسفر احيايي زمين به تدريج به فضاي اکسيد کننده تبديل شد و شرايط در جهت کاهش به وجود آمدن موجودات زنده از غير زنده دگرگون شد. 27
در اواخر دهه 1980 آقاي دکتر کورليس (Corliss) فرضيه اي ارايه داد که حيات از چشمه هاي آب گرم اعماق اقيانوس ها شروع شده است.

مطالعات اخير نشان مي دهد که در رسوبات متعلق به حداقل 5/3 ميليارد سال پيش، کف اقيانوس ها و چشمه هاي آب گرم، فسيل وجود داشته است که اين احتمال را تقويت مي کند. در چند سال پيش، بر اساس مطالعات دکتر توماس گولد (Thomass gould) سوئدي از اعماق دروني زمين، نمونه برداري هايي انجام شد و توانستند باکتري هايي را جداسازي کنند که به راحتي در دويست درجه سانتي گراد به طور غير هوازي زندگي مي کنند. وجود چنين موجوداتي در اعماق زمين، نه تنها نشان دهنده شروع حيات در وضعيت دشوار زمين نخستين است بلکه امکان وجود حيات در کرات ديگر را نيز نويد مي دهد. 28

 

دوم. تأثير تغييرات جوي و جغرافيايي بر پراکندگي جانوران

شرايط جوي و جغرافيايي همواره تأثيرات مستقيمي بر زندگي جانداران داشته است به گونه اي كه حتي انقراض گونه هايي را معلول تغييرات آب و هوا مي دانند. گرم شدن هوا، سرد شدن آن، خشك سالي، به راه افتادن سيلاب ها، همه و همه به ويژه اگر براي مدتي ادامه يابد مي تواند تغييرات اساسي را بر محيط زيست و جانداران آن بر جاي بگذارد. بر اساس آنچه از قرآن كريم فهميده مي شود يك سري تغييرات ـ پراكنده شدن گونه هاي مختلف جانوري بر روي زمين ـ بعد از نزول باران هايي رخ داده است و يک سري تغييرات بعد از پديد آمدن کوه ها.

خداوند در آيه 164 سوره مبارکه بقره مي فرمايد: (إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ ... وَما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَبَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ... لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ)، «قطعاً در آفرينش آسمان ها... و آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن، زمين را پس از مردنش زنده نموده و از هرگونه جنبده اى در آن پراكنده كرده... نشانه هايى هست، براى گروهى كه خردورزى مى كنند»، آيا منظور اولين باران ها بوده است؟ يا اشاره به باران هايي دارد كه در برهه اي از زمان و با ويژگي هاي خاصي به وقوع پيوسته اند؟ اين آيه و سؤالات مربوط به آن مي تواند موضوع تحقيق چندين ساله دانشمندان باشد، اما آن چه به اجمال در اين جا مي توان از آن سخن گفت اين است که اولاً آيا اين تغييرات سبب پيدايش گونه هاي مختلف شده اند و يا گونه هاي مختلف وجود داشته و پس از اين تغييرات شرايط براي گسترش و فراواني آن ها فراهم تر شده است؟ ثانياً با ارايه نمونه هاي ملموسي که امروزه در جريان است و به وقوع مي پيوندد فهم بهتري از آيه به تصوير کشيده مي شود.

 

الف) بررسي فرايند پراکندگي

اگر فرض بر اين است که نقاط خاصي از زمين آمادگي پروراندن حيات را داشته است نه همه جاي آن، بنابراين بايد حيواناتي در آن نقاط پديد آمده و سپس به قسمت هاي ديگر رفته باشند، علاوه بر اين از ماده «بث: پراکندن، منتشر کردن»، 29 در آيه شريفه به ذهن متبادر مي شود كه جانداران اول مجتمع بوده اند و سپس پراكنده شده اند. حال با توجه به اين كه در برخي آيات اين كلمه به صورت مضارع به کار رفته است كه دلالت بر زمان حال و استمرار مي كند، بايد هم اكنون نيز اين قانون، گسترش داشته و چرخش و پراكنده شدن موجودات ادامه داشته باشد. خداوند در آيه 4 سوره مباركه جاثيه مي فرمايد: (وَفي خَلْقِكُمْ وَما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ)، «و در آفرينش شما و آنچه از جنبندگان پراكنده مى كند، نشانه هايى است براى گروهى كه يقين مى آورند».

و اگر آن را با آيه 8 سوره نحل (وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لاَتَعْلَمُونَ)، «و در آفرينش شما و آنچه از جنبندگان پراكنده مى كند، نشانه هايى است براى گروهى كه يقين مى آورند» ضميمه كنيم ممكن است اين نكته به دست آيد كه هنوز هم در زمين نقاطي وجود دارد كه مخلوقات جديد در آن به وجود مي آيند و در زمين پراكنده مي شوند در حالي كه ما از آن بي خبريم.

مطلب ديگر اين كه وقتي جاهاي مختلف كره زمين شرايط گوناگوني ـ از بيابان تا دريا و... ـ را دربر مي گيرد، پراكندگي بايد همراه با سازگاري دروني موجودات باشد، بنابر اين آيا ابتدا تغييرات آب و هوايي به وقوع پيوسته و بعد موجودات تغيير ذائقه داده اند؟ (بر اساس نظريه تكامل) يا اول شرايط دروني آن ها متناسب با نوعي آب و هوا شده و آنگاه با تغييرات جوّي هر يك به سمت آب و هواي مورد علاقه خود رفته اند. آيه شريفه وقوع پراكندگي در خارج را پس از تغييرات آب و هوايي مي داند، اما نسبت به اين موضوع ساکت است.

تغييرات زيست محيطي كه با گرم شدن كره زمين در زمان حاضر رخ مي دهد نظريه دوم را تأييد مي كند، يعني بايد مبتني بر علاقه دروني خود موجودات باشد، زيرا اگر موجودي از درون به آب و هوايي علاقه نداشته باشد به چه دليل بايد به سمت آن كشيده شود؟ از سوي ديگر اگر آن علاقه و نياز به حدي شديد باشد كه در ابتدا و قبل از پديد آمدن شرايط جديد يك وابستگي تام را ايجاد كند موجود زنده در همان شرايط قبلي خواهد مرد، پس آن چه از مجموع مطالب به دست مي آيد اين است كه در ابتدا نياز يا علاقه اي ژنتيكي در برخي موجودات وجود داشته كه آن ها را به سمت نوعي آب و هوا راغب كرده است، اما اين مسأله به قدري قوي نبوده كه امكان زيستن در نوعي آب و هواي ديگر را از آنان سلب كند، پس از آن و با پيش آمد شرايط جديد، از آن استقبال كرده و هر موجود به سمتي كه به آن تمايل بيشتري داشته كشيده شده است سپس با گذشت زمان آن خصوصيت در او تقويت و شدت گرفته است.

نكته ديگر؛ آيه اين پراكندگي را پس از باران هايي مي داند كه تحولاتي را در پوشش گياهي زمين به همراه داشته است، زيرا مي فرمايد: (فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا)، در نتيجه اين گونه برداشت مي شود كه زمين يا آن قطعه از زمين، قبلاً بياباني مرده بود، اما باران هايي بر آن باريد و با رويش گياهان زنده شد و موجوداتي را به سمت خود كشاند. (اگر هم از قبل موجوداتي دو زيست يا بياباني در آن زندگي مي کرده اند باعث جدا سازي و رشد گونه هايي شده که با پوشش گياهي و آب و هواي سرد و مرطوب سازگاري بيشتري دارند).

قرآن در دو آيه به اين تغييرات مي پردازد، ابتدا مي فرمايد خدا باران هايي را نازل کرد و زمين را زنده کرد و جانوران را در آن پراکند (بقره/ 164) و در آيه ديگر مي فرمايد «کوه ها را در زمين قرار داد، سپس جنبندگان را در آن گستراند» پس از آن فرمود: (وَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ)، اگر «من» را در هر دو تبعيضيه بگيريم چنين به دست مي آيد که اولاً کوه ها به عنوان عاملي جغرافيايي نقش مستقلي در گسترش جانداران داشته اند و ثانياً برخي حيوانات با پديد آمدن کوه ها گسترش يافته اند و برخي با نزول باران هاي ويژه.

به هر حال، بعضي تغييرات محيطي تغييرات وسيعي را نيز در بافت زيستي آن به همراه داشته است. آيه 164 بقره به يكي از آن موارد كه شايد اولين يا از مهم ترين آن ها بوده اشاره گويايي دارد و آيه 10 سوره مبارکه لقمان نيز به ديگري. جا دارد براي درك بهتر اين تحولات، نمونه هاي ملموسي ارائه گردد، گرچه اين نمونه ها مربوط به زمان حاضر و گرم شدن كره زمين است، اما تصويري كه از مجموع آن به دست مي آيد كمك شاياني به درك اين تحولات دارد.

ب) نمونه هايي از تغييرات و جريانات زيستي

گرم شدن زمين يکي از اثرگذارترين ِاين تغييرات آب و هوايي در حوزه علوم زيستي است که منجر به اخلال در زادآوري جانوران و مهاجرت آن ها مي شود و انتقال بيماري ها را افزايش مي دهد. به طور مثال در چند سال اخير تلفات بيماري مالاريا افزايش پيدا کرده است، چون تک سلوليِ عامل اين بيماري که در پشه مالاريا زندگي مي کند، گرما دوست است و در هواي گرم رشد و تکثير بيشتري دارد. گرم شدن کره زمين گاه باعث تغييرات غريبي مي شود که در انتها منجر به انقراض موجودات خواهد شد، مثلاً با گرم شدن هوا، جمعيت لاک پشت ها ممکن است به صورت تماماً ماده ظاهر شوند، چون جنسيت در تخم لاک پشت ها با دماي آب تعيين مي شود. از سوي ديگر بالا آمدن آب درياها، در نتيجه ذوب يخ هاي قطبي و از بين رفتن تخم و لانه لاک پشت ها در سواحل درياها موجب انقراض آنها مي شود.
افزايش دماي آب بر جمعيت حيواناتي مانند وال ها، پنگوئن ها و کاکايي هاي پاسياه نيز تاثيرگذار خواهد بود، چرا كه تعداد موجوداتي مانند کريل ها كه غذاي اصلي اين جانوران هستند، با افزايش دماي آب ها كاهش يافته است.

اخبار جديد، آشکارا آثار مخرّب تغييرات آب و هوايي را بر روي گونه هاي مهاجر نيز نشان مي دهد. به طور مثال به علت گسترش بيابان هاي آفريقا، پرندگان هنگام عبور از آن با يک پرواز طولاني مواجه مي شوند و چون دست رسي به زيستگاه هاي متفاوت و منابع گوناگون در طول مهاجرت براي آن ها مقدور نيست، آسيب جدي متوجه آن ها است. تغيير در برخي از شاخص هاي مهاجرت چون زمان، مکان و طول سفر به اثبات رسيده است.

گاه به سبب تغييرات آب و هوايي، افراد يک گونه مهاجرتِ دسته جمعي را ترک مي کنند و يا به مکان هايي مهاجرت مي کنند که تا پيش از آن به عنوان مکان هاي عبور اتفاقي ثبت شده بود. پس نبايد تعجب کرد که ماهي هاي ساکن جنوب مانند «کولي» و «ساردين» هم اکنون در آب هاي شمالي يافت مي شوند، زيرا ماهي ها نمي توانند دماي بدن خود را تنظيم کنند و توزيع و پراکنش آن ها وابسته به دماست و به همين سبب به اين گونه مهاجرت ها تن مي دهند. پرنده اي چون «زنبورخوار اروپايي» هم که قبلاً در آلمان کمياب بود، اکنون به طور مداوم در اين سرزمين زادآوري مي کند.

در انگلستان قوهايي که به شکل 7 پرواز مي کردند و نويدبخش زمستان بودند به دسته هاي دوتايي تقليل يافته است. دلايل احتمالي آن گرم شدن هواي قاره و نبود بادهاي شمال شرقي است که پيشتر، به مهاجرت آن ها کمک مي کرد. تغيير الگوي بادها نيز مهاجرت را براي گنجشک سانان منطقه کارائيب به علت وجود طوفان هاي بسيار شديد بهاره مشکل کرده است. تعداد زيادي پروانه «مونارک» که هرساله در تعداد ميليوني از آمريکا و کانادا به سمت مکزيک مهاجرت مي کردند با عبور از اقيانوس اطلس راه خود را به سمت انگليس حدود 5000 کيلومتر دورتر تغيير دادند. کاهش غذاي وال ِاقيانوس اطلس شمالي، در نتيجه تغييرات شديد جريان هاي اقيانوسي، باعث ورود غير منتظره آن به آب هاي کانادا شده است.

در حالي که تغييرات آب و هوايي براي برخي گونه ها سودمند است، گونه هاي ديگر را با خطر انقراض مواجه مي کند، به طور نمونه خرس قطبي با گرم شدن قطب، زيستگاه اصلي خود را از دست داده است و جايي براي مهاجرت ندارد. مطالعات نشان مي دهد تعداد گونه هايي که بايد با آب هاي سرد سازش پيدا کنند، به طور چشم گيري کاهش يافته است.

 

سوم. اعجاز علمي قرآن در بيان فرايند توليد شير

خداوند در آيه 66 سوره نحل مي فرمايد: (وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُم مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَناً خَالِصاً سَائِغاً لِلشَّارِبِينَ)، «و قطعاً، در (وجود) دام ها، براى شما عبرتى است، از آنچه در شكم آنهاست؛ از ميان غذاهاى هضم شده و خون، شيرى خالص به شما مى نوشانيم كه براى نوشندگان گواراست» «فرث» به غذاي هضم شده داخل شکمبه چارپايان گويند 30 «دم» نيز به معناي خون است، اما همه مي دانيم كه شير در محفظه اي به نام پستان به وجود مي آيد و هيچ ارتباط مستقيمي با شکمبه و روده ندارد، پس معناي «من بين فرث و دم» اين نيست که «فرث» و «دم» جايي به هم آميخته مي شوند و شير از بين آن ها بيرون کشيده مي شود بلکه مواد شير يک بار از بين «فرث» گرفته شده [و به خون منتقل مي شوند] و بار ديگر از بين خون استخراج شده و شير را تشکيل مي دهند پس در حقيقت تقدير آيه اين چنين است «من بين فرث» و «من بين دم».31

«فرث» نقطه آغازين جذب غذا است و با توجه به مسير طولاني که مواد غذايي بايد طي کنند تا به پستان برسند يکي از دلايل اشاره به آن مي تواند شباهت سازي باشد، يعني همان مکانيزمي که در روده ها عمل مي کند و مواد مفيد را از بين غذاهاي هضم شده جذب و وارد خون مي کند اين جا نيز همان مکانيزم وارد عمل شده32 و مواد شير را از ميان خون استخراج کرده، مستقيم و يا غيرمستقيم با اعمال تغييراتي وارد حبابچه هاي شيري مي کند و شير را تشکيل مي دهد.

به عبارت ديگر آيه در صدد بيان اين مطلب است كه ساخته شدن شير به طريقه استخراج است نه تبديل. جالب اين که در قبل از اين آيه هنگامي که از ساخته شدن شراب سخن مي گويد لفظ «منه» را انتخاب مي کند (وَ مِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا) «و از محصولات درختان خرما و انگورها، [شراب ] مستى بخش و روزى نيكو از آن مى گيريد» (نحل/ 67) چرا که اين خود خرما و انگور است که تبديل به شراب مي شود که نشان مي دهد انتخاب لفظ «من بين» براي شير تصادفي نيست. کلمه «خالصا» که در ادامه آن مي آيد تأييد ديگري است بر اين مطلب، زيرا شير محصولي است که پس از دو بار تصفيه به دست مي آيد؛ يک بار از ميان «فرث» و بار ديگر از ميان «دم». نگاهي کوتاه به فرايند توليد شير اين حقيقت را براي خوانندگان روشن تر مي كند:
بافت اسفنجي پستان گاو از ميليون ها ساختار حبابچه مانند به نام آلوئل تشکيل شده که مسئول تهيه شير است و هر يک توسط مجرايي به مخزن جمع کننده شير منتهي مي گردد. اين حبابچه ها توسط مويرگ هاي خوني احاطه شده اند که پيش سازه هاي شير را در اختيار آن مي گذارند. 33 سازه هاي شير به وسيله خاصيت اسمز و نفوذ از طريق جدار ياخته ها وارد سلول هاي ديواره حبابچه مي شود و پس از آن برخي عيناً و برخي ديگر با تغييراتي به درون حبابچه منتقل شده و شير را تشکيل مي دهند. 34
شگفتي ديگري در (سائِغاً لِلشَّارِبينَ؛ شيرى خالص به شما مى نوشانيم كه براى نوشندگان گواراست) است كه نبايد ساده از کنار آن گذشت. چه کسي مي تواند حدس بزند در يک کلمه «سائغا: گوارا» يک حقيقت علمي نهفته باشد چرا كه:
«شير فقط يک مخلوط فيزيکي نيست، ترکيبات آن ارتباط کامل با يك ديگر دارند، عوامل مختلف از ديدگاه هاي متفاوت، دلالت بر اين مي کند که موقعيت يا ترکيب شيميايي و درجه اشباع شير تعادلي را نشان مي دهند که در صورت تغيير يکي از اين عوامل وضع شير نيز از لحاظ بو، طعم و شکل ظاهري فرق مي کند». 35 به نظر مي رسد اين عبارات علمي تفسير يک کلمه از قرآن کريم باشد كه از آن تعبير به سائغاً شده است.

چهارم. پرندگان و پرواز عجيب آنان

آيات مربوط به پرواز پرندگان را شايد مهندسان هوا ـ فضا بهتر از هر کسي ديگري درک کنند نگاهي به علوم مربوط به پرواز و شروط لازم براي خلباني، حساسيت و ظرافت اين امر را بيش از پيش روشن مي کند. برخي علومي که مستقيماً به پرواز مربوط است مانند آيروديناميک، فيزيک ديناميک، فيزيک حرارت، فيزيک الکتريسته و مغناطيس، استاتيک، مقاومت مصالح، هوا شناسي و... . اين جا است که خداوند در کنار ساير آياتي كه دلالت بر عظمت خود، پرندگان را مطرح مي کند و انسان را به تفکر در آن دعوت مي کند. در ميان آياتي که به پرندگان پرداخته، دو آيه (ملک/ 19 و نحل/ 79) به يك ديگر شبيه اند كه پرواز را محور قرار داده اند. در اين مجال از نوشتار فرازهاي اين دو آيه در كنار يک ديگر و به محوريت آيه 19 سوره ملك بررسي مي شود:
يکي از نکات دقيق و ظريف اين است که در سه قسمت از اين دو آيه به واژه ديدن (أَوَلَمْ يَرَوْا) توجه شده است. در ابتداي دو آيه و انتهاي يکي از آنها که صفت «بصير» را براي خداوند انتخاب مي کند، شگفتي آن در ارتباطي است که بين اين خصوصيت و پرواز وجود دارد، چرا كه بشر پرواز خود را مديون نگاه به پرندگان است. اکنون نيز اين روش از کارآمدترين روش هاي پژوهش در اين زمينه است.
چشم افرادي که براي خلباني انتخاب مي شوند بايد ده دهم و بدون کور رنگي باشد. پرندگان نيز ديد تلسکوپي بسيار قوي اي دارند و از مسافت بالا به خوبي سطح زمين را مي بينند. 36

علاوه بر ساختار فيزيکي چشم، سرعت و دقت پردازش دريافت هاي بينايي توسط مغز نيز اهميت شاياني دارد. اگر سرعت فرار آن ها در يک بيشه زار انبوه و هنگام شليک شکارچي تصور شود، فوق العاده بودن آن بهتر نمايان مي گردد. آيا پرنده اي را مي يابيد که در اثر برخورد با درخت يا يک ديگر به روي زمين افتاده باشد؟ در حالي که در شهرهاي بزرگ مانند نيويورک مي توان چنين حادثه اي را مشاهده کرد، جايي که در شب هاي پاييزي پرنده هاي زيادي به خاطر کوري موقت در اثر نورهاي مصنوعي به برج ها برخورد کرده، کشته مي شوند. يکي از سؤالات مهم درباره مهاجرت پرندگان، چگونگي مسير يابي آنان است. راه يابي توسط الگوهاي مغناطيسي زمين از جديدترين نظريات در اين رابطه است. آن چه در اين جا مناسب بحث حاضر است اين است که آن ها نه تنها امواج مغناطيسي زمين را درک مي کنند بلکه آن را به شکل «الگوهاي ديداري» مي بينند.
دقت در شکل ظاهري پرندگان «إِلَى الطَّيْر» نشان مي دهد تمام وجود آن ها براى پرواز هماهنگ است. ساختمان دوكى شكل، پرهاى ليز، سبك و تو خالى که با گيرانداختن هوا باعث سبکي آن مي شوند، استخوان هايي که در عين استحکام، سبک و عموماً تو خالي است و حتي در پرندگاني مثل عقاب در داخل استخوان ها کيسه هاي هوايي وجود دارد، سينه پهن که امكان سوار شدن بر امواج هوا را مى دهد، ساختمان مخصوص بال ها که نيمه انتهاي آن نيروى بالابرنده ايجاد مى كند، نيمه خارجي آن پرنده را به سمت جلو هل مي دهد. 37 ساختمان دم كه با قابليت مانور، حركت سريع به چپ و راست، گاه با گشودن آن باعث کاهش سرعت و حفظ تعادل در نشستن مي شود و گاه به همراه بال ها در مقابل باد پهن مي شود و هم چون باد بادکي اوج مي گيرد و... . 38همه از ظرافت هايي است كه در خلقت پرندگان به كار رفته است.

نبايد فراموش کرد که پرنده موجودي است زنده و خصوصيات فيزيولوژيکي او نيز بايد او را در اين راه همراهي کند، زيرا اگر قرار باشد مشکلات ناشي از پرواز در ارتفاع، حيات او را به مخاطره اندازد، تناسب اندام ظاهري، سودي نخواهد بخشيد، بنابراين او در دو بخش بايد با پرواز هماهنگ باشد: 1ـ ظاهري؛ 2ـ سازگاري فيزيولوژيکي. برخي از اين ويژگي ها عبارتنداز:
ميانگين فعاليت هاي حياتي در بدن پرندگان ميانگين بالايي است، به اين معنا كه نسبت به ساير حيوانات داري قدرت هضم غذاي بيش تر، قلب بزرگتر و قوي تر و نبض سريع تر ند. درجه حرارت بدن آن ها بالاتر و دستگاه تنفسي مناسب تر براي نيازهاي تنفسي، فشار و قند خون بالا و هماهنگى قدرت ديد و ساير حواس نيز از ديگر ويژگي هاي آن ها است. 39 بررسي فراز بعدي، لزوم اين سازگاري ها را بهتر نشان مي دهد.
ارتفاعات بالا «فَوْقَهُمْ» چه در کوه نوردي و چه در پرواز مشکلات عديده اي را به خصوص براي موجود زنده مي تواند به وجود آورد. کمبود اکسيژن، کاهش فشار هوا، تغييرات دما، تغييرات چگالي هوا از اين مواردند که مي توانند منجر به برخي مشکلات زيستي شوند. مشکلاتي از قبيل علايم ملايم بيماري acute mountain sickness (بيماري که به علت قرار گرفتن در فضايي با فشار هواي کم بروز مي کند)، بيماري کشنده High Altitude Pulmonary oedema (بيماي ورم ريوي بر اثر ارتفاع هاي زياد) وHigh Altitude Cerebral (بيماري ورم مغزي بر اثر ارتفاع هاي زياد).بالاترين ارتفاعي که براي پرندگان نوشته شده حدود 7 ـ 6 کيلومتر است 40گرچه عموم پرندگان کمتر از 5 هزار پا اوج مي گيرند 41 اين در حالي است که براي جلوگيري از اين مشکلات صعود تدريجي به کوه نوردان سفارش مي شود در حالي که پرندگان مي توانند اوج و فرودهاي آني داشته باشند.
آذرخش يکي ديگر از حوادثي است که هر جسم پرنده اي را تهديد مي کند. شناختن اينكه كدام ابر خطرناك است و پرواز در چه ارتفاع و مسافتي براي پرندگان بي خطر و لازم است مي بايست آنان را هواشناسان ورزيده اي كرده باشد. به عنوان مثال پرستوي دريايي فشار سنج دروني دارد که از فاصله چند صد کيلومتري هواي توفاني را تشخيص داده و راه مناسب را انتخاب مي کند. 42

در آيه ديگر (نحل/ 79) عبارت ذيل را بيان مي فرمايد كه حاوي نكات قابل توجهي است: «مسخرات في جو السماء»: «جو» به معناي هوا است 43 اين فراز مي تواند از دو زاويه حائز اهميت باشد:

1ـ تأثير جو در نگه داري پرنده، زيرا پرنده با همين هوا است که پرواز مي کند و اگر خلأ حاکم باشد قادر به پرواز نيست. علاوه بر آن جريانات هوايي كه در طبقات فوقاني جو مي وزد مي تواند بالشتك خوبي براي سوار شدن پرنده بر روي آن باشد. 44

2ـ هماهنگي متقابل پرنده براي شناور ماندن در جو.
از سوي ديگر خود اين جو مي تواند مشکل ساز باشد که پرنده بايد توان دست و پنجه نرم کردن با آن را داشته باشد. تأثيرات جوي بر جِرم پرنده، مستقيماً علمي به نام آيروديناميک را پديد آورده است و غيرمستقيم نيز با دو علم ديگر از چهار علم پاية پرواز، يعني: «ميكانيك پرواز» و «سازه هاي هوا فضايي» در ارتباط است. حرکت هوا، کم و زياد شدن فشار آن، تند و کند شدن سرعت باد، جريانات پيچيده و گردآبي، برش باد و انفجار رو به پايين هواي سردِ چگال، عواملي است که جسم پرنده و خصوصيت آيروديناميکي آن بايد پاسخ مناسب را به تغييرات آن بدهد.

ظرافت ادبي كه در اين فراز از آيه به كار رفته است قابل تأمّل مي باشد (صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ)، چرا كه «صف» به حالتي گفته مي شود که پرنده بال هاي خود را باز نگه مي دارد و پرواز مي کند. «يقبضن» به حالت ديگر پرواز يعني «بال زدن» اشاره دارد. 45 «صافات» اسم فاعل يا صفت مشبهه است که ثبات را مي رساند و با حالت صاف نگه داشتن بال ها تناسب دارد، زيرا حالت پرنده در آن هنگام ثابت و يکنواخت است، اما «يقبضن» به صورت فعل مضارع آمده که استمرار را مي رساند و با بال زدن پرنده که يکي پس از ديگري اتفاق مي افتد و استمرار دارد هم خوان است.
(مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ)؛ «كه جز (خداى) گسترده مهر آنها را نگاه نمى دارد» اين همه نعمت جلوه اي است از رحمت بي انتهاي الهي که او (إِنَّهُ بِكُلِّ شَي ءٍ بَصِيرٌ)؛ «(چرا) كه او به هر چيزى بيناست».
پنجم. زنبور عسل و شگفتي هاي آن
در اين بخش به بررسي آيات 68 و 69 سوره نحل و اعجازها و شگفتي هاي آن مي پردازيم، اين آيات داراي فرازهاي ذيل مي باشد.
(وَ أَوْحى)؛ از بررسي کتاب هاي مختلف لغت اين نتيجه به دست مي آيد که معناي وحي «فهماندن مخفيانه» است به هر روش که باشد (اشاره، الهام، کلام خفي...) و مي توان به حسب مورد، مفاهيمي چون سرعت را نيز در آن دخيل دانست.
بر اساس اين معنا از وحي، معناي آيه اين مي شود که خداوند به گونه اي که از ديگران مخفي است به زنبور عسل فهماند که چگونه خانه بسازد و ... .
اگر قرار باشد معناي «مخفيانه» اي كه در واژه «وحي» نهفته است هميشگي باشد آن وقت بايد از يافتن مكانيزمي كه اين امور را در زنبور سازماندهي مي كند نااميد شد، اما اگر «وحي» را به ساير حيوانات تعميم دهيم و زنبور عسل را به عنوان يک مثال در نظر بگيريم آن وقت مي توان آن را به صفات ژنتيكي نهفته در DNA موجودات تفسير كرد، اما ظهور عبارت (وَأَوْحَى رَبُّكَ...) نوعي تمايز همراه با برجستگي را ـ نسبت به ساير حيوانات ـ نشان مي دهد.
(رَبُّكَ)؛ چرا خداوند به جاي «الله»، «رب» را انتخاب نمود؟
از ميان اسماي حسناي الهي تناسب اين اسم که به معناي پرورش دهنده و تربيت کننده است با مهندسي اي كه در ساخت خانه زنبور عسل و يا تهيه عسل مي آيد روشن است، اما علاوه بر اين، نکات ديگري وجود دارد که به آن ها پرداخته مي شود.
«رب» از اسماء فعليه است كه رابطه ميان ربّ و مربوب را نشان مي دهد. براي هر موجود درجه اي از درجات ربوبيت الهي تجلي پيدا مي کند. گاهي ربوبيت عام «رب العالمين» است و گاه خاص «رب الناس». در بين انسان ها هم متقين تحت تربيت و ربوبيتي خاص از جانب خدا قرار دارند (أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِم) كه بالاترين آن ويژه پيامبر اعظم(ص) است؛ (وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى ). شايد به جرأت بتوان گفت كه اين همان ربوبيّتي است كه ثمره آن وحيي شد که در پرتو آن قرآني فرود آمد که (شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُور) است، همان «رب» در حد ظرفيت طبيعت به کامل ترين وجه عمل نمود و وحيي فرستاد که در پرتو آن غذايي درست شود كه موجب شفاي جسم آدميان است (فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس). شايد نوعي مقايسه معقول به محسوس در اين آيات شكل گرفته باشد يعني همان گونه که نتيجه وحي الهي در عالم طبيعت غذايي شيرين، گوارا و شفا بخش است در عالم جان نيز همين نتيجه را به همراه دارد. (إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي)؛ کلمه «نحل» از نظر صرفي اسم جنس جمعي است که مثل «نخل» هم مي تواند مذکر باشد و هم مونث 46

اين که قرآن کريم مفرد مونث را براي خطاب انتخاب کرد اگر معجزه نباشد از شگفتي هاي علمي قرآن است، زيرا تمام وظايف و فعاليت هاي کندو توسط جنس ماده انجام مي شود و نرها فقط نقش بارور کردن ملکه را به عهده دارند آن هم از چندين نري که به وجود مي آيد يکي از آن ها کافي است، اما محوريت اين اجتماع با ملکه مي باشد و به خصوص اينکه کارگران که در اين آيه جهت خانه سازي و توليد عسل مستقيماً مورد خطاب واقع شده اند از نظر جنسيت ماده، اما عقيم هستند، بنابراين گرچه ممکن است مردم اعصار گذشته، از ماده بودن ملکه به خاطر تخم گذاري آگاهي داشته باشند، اما بعيد به نظر مي رسد ماده بودن زنبوران کارگر روشن بوده باشد. 47.
(مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ): يکي از فوائدي که لفظ «مِن» دارد اين است که زنبور خانه هاي خود را هم در شکاف کوه ها و هم سوراخ درختان مي سازد و هم آويزان به زير صخره ها، در نتيجه واژه «من» شامل هر دو قسمت مي شود، از اين رو از واژه «في» استفاده نكرد، چرا كه «في» قسمت دوم را در بر نمي گرفت. 48
ترتيبي که در آيه آمده اين نکته را مي رساند که زنبور عسل قبل از انسان آفريده شده است، زيرا خانه اي که او براي زنبور مي سازد در آخر آمده است. 49 يافته هاي علمي نيز همين را مي رساند.
با فاصله افتادن «بيوت» بين کوه و دو نوع ديگر، شايد اين نکته فهميده شود که زنبورهاي درختي را ممکن است بتوان اهلي کرد، اما زنبوران کوه را نمي توان. (چه اين که تلاش براي اهلي کردن دو نوع زنبور بزرگ (کوهي) و کوتوله ناکام مانده و فقط نوع هندي و غربي آن در کندوها سکونت پيدا کرده اند و به همين دليل عده اي برآنند تا اين دو را تحت يک نوع بگنجانند). 50
(وَمِمَّا يَعْرِشُونَ)؛ اين عبارت را معمولاً تفاسير قدما به داربست ها و سقف هاي خانه هايي معنا کرده اند که انسان ها مي سازند. اين تفسير هر چند درست است اما با گذشت زمان و توليد کندوهاي عسل معناي کامل تري از آن رخ نشان مي دهد. آيا اگر خداوند به زنبور دستور نداده بود که در کندوها سکونت کند انسان مي توانست آن را به اين راحتي در اختيار گيرد و کنترل کند؟ نگاهي به ساير حشرات و دو نوع ديگر زنبور که اهلي نمي شوند اهميت اين خطاب را روشن مي کند.
(ثُمَّ كُلي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ، فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً)؛ منظور از «سبل ربک» و پيمودن راه هاي پروردگار چيست؟ نظرات مختلفي در اين رابطه داده شده که مجال بررسي آن ها نيست، اين نظرات عبارتند از:

1ـ راه هاي خانه تا گل ها؛ 2ـ گل ها تا خانه؛ 3ـ هر دو؛ 4ـ ... 51 اما آنچه به نظر نويسنده صحيح تر است اين است که نبايد تصور کرد راه هاي پروردگار الزاماً مسيرهايي در خارج باشد يا رونده آن متحرک باشد بلکه هر کاري که بر طبق رضايت خدا صورت گيرد راه او است که پيموده مي شود و انجام دهنده آن، سالک اين راه است هرچند ساکت يا ساکن باشد، بنابر اين، اين دستور چيز سومي در کنار دو دستور قبلي نيست بلکه سفارشي است از جانب خدا که دو دستور قبلي را در بر مي گيرد و نکته اي که وجود دارد ارتباط ظريفي است که در اين فراز و فراز آخر همين سوره مي باشد آن جا كه به پيامبرش(ص) مي فرمايد: (ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة...)؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما... . (نحل/125) در اين جا نيز خود خدا پس از دستوراتي، با (حکمت يا) موعظه اي حسن و با لحني نرم و ملايم به زنبور مي فرمايد: «راه هاي پروردگارت را مطيعانه بپيما».
(ذُلُلاً)؛ ذُلُلا يعني نهايت اطاعت. زنبور نيز آن چنان سرا پا به اين فرمان گوش مي دهد که پاهاي آويزان او در بازگشت به خانه نمادي است از تواضع و فروتني در برابر دستور خدا.
(يَخْرُجُ)؛ در اين جا التفات از خطاب به غيبت صورت گرفته و ديگر زنبور مخاطب نيست. انعکاس اين التفات را در جهان خارج و رفتار زنبور مي توان مشاهده کرد. خوب است مقايسه شود با عبارت (وَمِمَّا يَعْرِشُون) جايي که
خطاب به او مي فرمايد از بناهايي که انسان مي سازد خانه بگير، او نيز به راحتي چنين مي کند.
(مِنْ بُطُونِها)؛ در منطقه مكه نه گل و گياهى وجود دارد و نه زنبور عسل، ولى قرآن با قاطعيت از درون شکم زنبور خبر مي دهد و عسل را محصول درون بدن زنبور مي داند نه فقط فضاي دهانش و يا تغييراتي که پس از تخليه در کندو در آن صورت گيرد و اين را کسي نمي دانسته جز خالق او. اگر گفته شود منظور قرآن از شراب فقط عسل نيست بلکه همه مايعاتي است که از بدن زنبور ترشح مي شود چه عسل و چه موم و چه زهر و... همان طور که علم امروز هم خواص درماني ساير فرآورده هاي زنبوري را تأييد مي کند، 52 آنگاه جمع آوردن كلمه «بطون» اعجازي است فوق مطلب ياد شده و همان طور که قبلاً گفته شد به کارگيري ضمير مفرد مؤنث در اين جا نيز تأکيدي است بر اعجاز گذشته.
(شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه)؛اين عبارت در عين کوتاهي حاوي اعجاز و شگفتي هاي گوناگوني است. اول مفرد و نکره آوردن شراب، که دلالت مي کند مايع واحدي است که به صورت هاي گوناگون از قسمت هاي مختلف بدن او خارج مي شود، گاه به شکل عسل، گاه موم، بره موم، ژله شاهانه، زهر و... . زنبور از همين شهد و گرده تغذيه مي کند و آن را تبديل به فرآورده هاي مختلف مي کند، پس مايع واحدي است که با صورت هاي گوناگون از قسمت هاي مختلف بدن زنبور خارج مي شود.

نکته ديگر، احتمالات گوناگون ـ و درست ـ در عبارت (مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه) است كه عبارتند از:

1ـ رنگ هاي عسل مختلف است؛

2ـ اين اختلاف نسبت به ماده اوليه اي مي باشد که زنبور خورده است، يعني خارج مي شود از او شرابي که رنگش ( يا حالتش) با ماده اوليه اش (شهد) مختلف است و فرق دارد.

3ـ درون بدن زنبور شراب واحدي است، اما به صورت گوناگون و رنگارنگ از قسمت هاي مختلف بدنش خارج مي شود که عبارت باشند از عسل، موم و... .

4ـ مزه و بوي هر نوع عسل با ديگري متفاوت است.

5 ـ ترکيبات هر نوع عسل با ديگري متفاوت است.
(فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس)؛ حداقل چهار لايه شگفتي و اعجاز را مي توان براي اين فراز از بر شمرد؛

اولاً: از دير باز عسل يا خود به تنهايي درمان بعضي بيماري ها بوده و يا در ترکيب بسياري از داروهاي گياهي دخيل بوده است؛ ثانياً: گفته شد علاوه بر عسل از ساير فرآورده هاي زنبوري نيز استفاده هاي غذايي ـ دارويي مي شود که کلمه (شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ) گوياي آن بود؛ ثالثاً: از اين که بعد از عبارت (مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه) مي فرمايد: (فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاس) مي توان فهميد اين اختلاف رنگ (يا حالت) در خاصيت درماني عسل نقش داشته باشد. 53 و از اين که مرجع اين اختلاف رنگ، گياهان گوناگون است کليد گنجينه اي را به دست مي دهد که با پرورش زنبور بر روي گياهان مختلف به صورت تخصصي عسل با خواص دارويي و بدون عوارض، توليد کنيم. 54؛ رابعاً: قرآن نمي گويد عسل (يا آن مايع) شفا است بلکه مي فرمايد «در آن شفا است» وقتي گفته مي شود در نفت همه چيز هست منظور اين نيست که نفت به همين شکل عادي همه چيز را دارد بلکه با انجام فرايندهاي شيميايي مواد بسياري را مي توان از آن استخراج کرد. اين نکته قرآني نيز مي تواند اين چنين مورد استفاده قرار گيرد که عسل يا فرآورده هاي زنبوري مي توانند مواد خامي باشند که داروهاي شفا بخش زيادي را از آن به دست آورد.

 

نتيجه

آياتي که گذشت سرشار از اعجازها و شگفتي هايي است که گاه يک کلمه يا فراز کوتاه آن، از چند زاويه مي تواند مجموعه اي از آنان را در برداشته باشد و حتي گاه، برخي نکات آن در ارتباط با يك ديگر خود را نشان مي دهند.
گستره اعجاز علمي قرآن را مي توان در تنوع موضوعاتي كه در قرآن منعكس شده است را يافت به عنوان نمونه: آن جا كه خداوند از آب به عنوان عامل حيات نام برده و يا از پرواز پرندگان و... سخن به ميان اورده است هر يك نمودي از جنبه هاي علمي را فرا روي بشر نهاده است كه توانسته است پس از قرن ها به لايه هايي از اين اعجاز و يا شگفتي علمي دست يابد. اين همه تكثر مطالب علمي در لايه ها و بطن آيات كه هدف اوليه اش هدايتگري است، چيزي جز هماهنگي كتاب تشريع و تكوين خداوند نمي باشد كه كتاب تشريع ـ قرآن ـ ، قرن ها قبل و با زباني ساده براي بشر برخي از کتاب تکوين ـ طبيعت ـ پرده برداشته است.

نویسنده: دکترعلي نصيري
و محمدرضا نقدي

  • 1. آثار زيادي، واژه «اعجاز» را در معنايي عام تر و شامل آن چه ما شگفتي مي ناميم به کار برده اند. به تفاوت اين دو، در بخش مفهوم شناسي توجه شود. ليستي از اين کتب به نام «منبع شناسي اعجاز علمي» در پايان جلد هفتم مجله تخصصي قرآن و علم به چاپ رسيده است و نيز منابعي که در پايان همين مقاله مي آيد راهنماي ديگري است كه مي تواند بر غناي معرفتي محققين در اين عرصه بيفزايد.
  • 2. (ج1، ص 111).
  • 3. (فيض کاشاني، ملامحسن، م 1091ق، تفسير صافي)، (عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، م1112ق، نورالثقلين)
  • 4. (طبرسي، م560ق)
  • 5. (ج6، ص572، ذيل آيه 66 نحل)
  • 6. (همان، ص573، ذيل آيه 68 سوره نحل)
  • 7. (همان، 7/ 233، ذيل آيه 45 سوره نور)
  • 8. (همان/ 335، ذيل آيات 16 تا 28 سوره نمل).
  • 9. (ر.ک: رضايي اصفهاني، تفسير مهر، 1/ 99)
  • 10. (ر.ك: رضايي اصفهاني، تفسير قرآن مهر1/ 94).
  • 11. (علامه طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، 14/279؛ مولف الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، 3/113؛ قرطبي، محمد بن احمد، الجامع لأحكام القرآن، 11/284)
  • 12. (حميدي كليجي، سعيد، قرآن و طبيعت «پديده هاي شگفت انگيز عالم آفرينش»/ 29)
  • 13. (همان/ 32)
  • 14. (همان/ 36)
  • 15. «ظرفيت گرمايي ويژه»، مقدار حرارتي است که يک ماده مي گيرد تا دماي يک گرم از آن يک درجه سانتي گراد افزايش يابد و واحد آن کالري بر سانتي گراد است.
  • 16. (بيضون، لبيب، الإعجاز العلمي في القرآن/ 170ـ171)
  • 17. «انرژي حرارتي» مقدار انرژي که يک گرم از جسم مي گيرد تا [در نقطه ذوب ] در همان درجه از حالت جامد به حالت مايع در آيد.
  • 18. «چگالي» مقدار جرم موجود در واحد حجم ماده است که آن را با علامت اختصاري p نشان مي دهند که از رابطه p=m/V يا D=m/V به دست مي آيد. در اين رابطه D يا p چگالي ماده،m جرم جسم و V حجم اشغال شده توسط آن ماده مي باشد.
  • 19. (بيضون، لبيب، الإعجاز العلمي في القرآن/ 172ـ174)
  • 20. (بيضون، لبيب، الإعجاز العلمي في القرآن/ 175)
  • 21. (بيضون، لبيب، الاعجاز العلمي في القرآن/ 177)
  • 22. (آيات الکون واسرار الطبيعة في القرآن الکريم/ 187)
  • 23. (بيضون، لبيب، الإعجاز العلمي في القرآن/ 176)
  • 24. آيه 29 شوري (وَمِنْ ءَايَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ ...) که يکي از مهم ترين آيات در مورد وجود موجودات زنده در آسمان است به گونه اي است که گسترش حيات را در هر دو به صورت مستقل بيان مي کند، زيرا مي فرمايد: «و از آيات اوست آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه از جنبندگان در آن ها منتشر نموده است...».
  • 25. «پرتو فرا بنفش» يکي از عوامل موتان زا در موجودات زنده نيز مي باشد. (رک: باکتري شناسي عمومي/ 478)
  • 26. (زارع مايوان، حسن، زيست شناسي عمومي/ 178ـ180)
  • 27. (زارع مايوان، حسن، زيست شناسي عمومي/ 182)
  • 28. (زارع مايوان، حسن، زيست شناسي عمومي/ 180ـ182)
  • 29. (قاموس قرآن، 1/161ـ أصل البَثِّ: التفريق وإثارة الشي ء كبث الريح التراب . المفردات/ 108)
  • 30. (فراهيدي، العين، 8/ 220)
  • 31. آن گونه که تفسير «احسن الحديث 5/ 467» انتخاب كرده است. از نظر نحوي شبيه همين ترکيب است سخن حضرت موسي که مي فرمايد: (... إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسي وَأَخي ....) (مائده/ 25)، يعني «واخي لايملک الا نفسه».
  • 32. جذب مواد در روده با پديده هاي انتشار و اسمز و انتقال فعال صورت مي گيرد.
  • 33. (ر.ک: هاردينگ، اف، شير و کيفيت آن/ 11ـ13)
  • 34. (ر.ک: حكمتي، مجيد، اصول تهيه شير/ 20ـ22)
  • 35. (اصول تهيه شير/ 27)
  • 36. (عبدالرزاق نوفل، الله والعلم الحديث/ 61)
  • 37. (احمد فؤاد، رحيق العلم والإيمان/ 185)
  • 38. (مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، 11/340؛ بي آزار شيرازي، عبدالكريم، قرآن و طبيعت، پديده هاي شگفت انگيز عالم آفرينش/ 122)
  • 39. (كارم، السيد غنيم، الاشارات العلمية في القرآن الکريم.../ 329؛ باشا، احمد فؤاد، رحيق العلم والإيمان/ 184)
  • 40. (يوسف الحاج احمد، موسوعة الإعجاز العلمي في القرآن والسنة، آيات الله في الآفاق/ 378؛ بي آزار شيرازي، عبدالكريم، قرآن و طبيعت، پديده هاي شگفت انگيز عالم آفرينش/ 123)
  • 41. (هر پا = 48/30 سانتي متر)
  • 42. (مستند شبکه قرآن، ساعت 30: 21، 21/ 2/ 1387)
  • 43. (العين، 6/ 196؛ لسان العرب، 14/ 157؛ المفردات/ 213)
  • 44. (كارم، السيد غنيم، الاشارات العلمية في القرآن الکريم .../ 331).
  • 45. (مكارم شيرازي، تفسير نمونه، 24/ 344)
  • 46. (طباطبايي، محمدرضا، صرف ساده، ص 248).
  • 47. (ر.ک: بكر، رضا فضيل، وجوه الآعجاز في آيات النحل/ 76)
  • 48. (همان/ 81).
  • 49. (همان/ 78)
  • 50. (همان/ 77)
  • 51. (ر.ک: حسيني شيرازي، سيد محمد، تقريب القرآن إلي الأذهان، 3/ 236؛ تفسيرالمراغي، 14/ 105؛ ر.ک: الميزان، 12/ 293؛ اندلسي، ابو حيان محمد بن يوسف، بحر المحيط في التفسير، 6/ 560)
  • 52. (به عنوان مثال ر.ک: مجموعه قرآن و طبيعت، قسمت دوم، زنبور عسل/ 18)
  • 53. (ر.ک:بكر، رضا فضيل، همان/ 171)
  • 54. (ر.ک: همان/ 168)
منابع: 

منبع : دو فصلنامه تخصصي قرآن و علم، سال پنجم، ش 8، بهار و تابستان 1390