ادبیات فارسی، تحت تأثیر قرآن و حدیث

شعرا و نويسندگان فارسي زبان پس از قرن دوم هجري و با سپري شدن دوره فترت ادبي، رنگي تازه به ادبيات فارسي زدند و با آميختن فرهنگ ايراني با آموزه هاي متعالي اسلامي، برگ زريني در تاريخ ادبيات كشورمان گشودند. اين پيوند عناصر ايراني و اسلامي در عرصه ادبيات كه با تأثيرپذيري متون نظم و نثر فارسي از كلام الهي، سخنان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصوم(علیهم السلام) عينيت يافت، به تدريج سير صعودي را طي كرد تا آنكه در قرن ششم به اوج شكوفايي رسيد.

ادبيات كهنسال كشورمان چنان مفاهيم گوناگوني را از اين سرچشمه هاي پربركت الهي وام گرفته كه بدون آشنايي با قرآن و حديث، آگاهي نسبت به تمامي زواياي سروده ها و نوشته هاي شعرا و نويسندگان ايراني به امري محال مبدل شده است. از طرفي، اين تأثيرپذيري تنها به حوزه مفاهيم محدود نشده و حوزه علوم ادبي و چگونگي به كارگيري كلمات و كيفيت كلام را نيز در برگرفته است. با توجه به اهميت تأثيرپذيري ادبيات فارسي از قرآن و حديث در حوزه مطالعات ادبي، با دكتر احمد خاتمي، عضو هيأت علمي گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد بهشتي و صاحب تأليفات و آثار متعدد ادبي، از جمله تاريخ ادبيات ايران در دوره بازگشت، فرهنگ علم كلام، مقابله و تصحيح منطق الطير، گزيده حديقه سنايي، ترجمه و تكمله احاديث مثنوي و... گفت وگويي انجام شده كه مي خوانيد.

ادبيات فارسي در طول تاريخ پس از اسلام به طور گستردهاي تحت تأثير قرآن و حديث قرار گرفته است. اين تأثيرپذيري، در نظم و نثر، با موضوعات و سبكهاي مختلف به طور چشمگيري مشهود است. با توجه به اين واقعيات چه عواملي را در اين تأثيرپذيري مؤثر م دانيد؟

ادبيات فارسي تأثيرپذيري غيرقابل انكار و شگفت انگيزي از قرآن كريم و به تبع آن احاديث و روايات نبوي و امامان معصوم داشته كه چند عامل در اين امر دخيل بود. يك عامل، معتقدات خود نويسنده و شاعر است. او قرآن را به عنوان يك كتاب ديني و مقدس، مدنظر قرارداده و به اعتقاداتش به قرآن توجه داشته و همانطور كه هر شاعر يا نويسنده اي، انديشه و اعتقادات خود را در سروده ها و نوشته هايش منعكس مي كند، شاعران و نويسندگان مسلمان ايراني نيز به همين ترتيب و با تأثيرپذيري از قرآن و حديث به نقل مسائل ديني در آثار خود پرداختهاند. عامل ديگر مربوط به جايگاه الهي قرآن نزد مردم مسلمان و حكومت هاي اسلامي بوده است.
به اين ترتيب هر شاعر و نويسنده اي كه قصد مطرح شدن در جامعه ايراني و اسلامي نزد حاكمان و ساير ادبا را داشته، تلاشي جدي كرده تا با افزايش اطلاعات خود نسبت به اين كتاب آسماني، اشعار و نوشته هايش را با آيات و مضامين قرآن بيارايد.
از طرفي، حكومتهاي ايراني نيز يكي ديگر از عوامل تأثيرگذاري قرآن و حديث بر ادبيات فارسي به شمار مي رود. حداقل تا زمان مغول حكومتهايي كه در ايران روي كار آمده تحت لواي حكومت خلفا بوده و به اين ترتيب مي توان گفت يكي از عوامل مهم در اين تأثيرگذاري، اعمال قدرتي بوده كه حكومتها براي ترويج اسلام و قرآن به خرج مي دادند و توجيه شان هم اين بود كه چون حكومت ديني است، بازتاب آن بايد در آثار ادبي خلق شده در مرزهاي اين حكومت متجلي باشد.
تمكين از ادبيات قرآني توسط شاعران و نويسندگان، يكي ديگر از اين عوامل است. با توجه به اينكه قرآن به عنوان يك كتاب كاملاً ادبي، الگويي موفق و نمونه اعلاي تأثيرگذاري بر مخاطب است، مورد توجه شاعران و نويسندگان هوشيار ما قرار گرفته و آنان براي اعتلا و فخامت بخشيدن به آثار خود به سراغ قرآن رفته اند.

ميزان تأثيرپذيري از آيات و احاديث در آثار برخي شعرا همچون خاقاني يا سنايي بيش از ديگران است. آيا مي توان اين امر را صرفاً نشانه اعتقاد بيشتر اين گروه از شاعران به مسائل ديني ارزيابي كرد؟

در همه موارد نمي توان اينطور نتيجه گيري كرد. اصولاً از آنجا كه شعرا و ادباي ما اهل فضل و دانش بودند و يكي از معيارهاي انديشه مند و دانشمند بودن در گذشته و دوره هاي متأخر و حتي زمان معاصر، اطلاع و آگاهي از مباني ديني و مفاهيم اسلامي بوده، آنها سعي ميكردند كه اين دانش خود را به نوعي مطرح كنند. البته اين امر ممكن است دليلي بر صفت مذموم فضل فروشي هم باشد، ولي به هر حال اين اتفاق افتاده است. به عنوان مثال خاقاني جزء شاعران سختگوي است كه شعر خود را با آميختن به دانشهاي گوناگون مشكل كرده.
اطلاعات ديني، فقهي، آيات، احاديث، تلميحات به قصص قرآن و ساير اديان و نيز اطلاعات نجومي، تاريخي، پزشكي، فلسفي و... در اشعار خاقاني به وفور يافت مي شود. او شاعري مقتدر، قوي و مسلط به اطلاعات گوناگون بوده و استفاده بيش از حد او از اطلاعاتش، در حدي است كه گاه به نظر ميرسد ضرورتي نيز براي اشاراتي تا اين اندازه وجود نداشته. اما مثلاً سنايي در «حديقه» زهد و تقوا را تعليم مي دهد، از اين رو بسياري از پيامهاي موجود در اشعارش را با آيات و احاديث مستند كرده است. اينجا طبيعتاً كثرت استفاده از آيات و احاديث به ضرورت صورت گرفته است.

به چند مورد از عوامل مؤثر در تأثيرگذاري قرآن و حديث بر ادبيات فارسي اشاره شد. به نظر شما تأسيس مدارس نظاميه چه نقشي در اين زمينه داشته است؟

در مدارس نظاميه كه به همت خواجه نظام الملك وزير دانشمند سلجوقي در قرن پنجم هجري در ايران شكل گرفت، درسهاي يكنواختي تدريس مي شد كه از جمله دروس آموزش علوم اسلامي از قبيل تفسير و حديث شناسي بود و به همين دليل اكثر شعرا و نويسندگان و عالمان ما برخاسته از همين مدارس بوده اند. بنابراين، مي توان گفت نظاميه ها در ترويج علوم اسلامي و رونق ادبيات و نيز در تأثيرپذيري ادبيات از قرآن و حديث نقش مهمي ايفا كرده اند. البته در همين جا بايد به عامل ديگري هم اشاره كرد كه آن رونق بازار وعظ است. همانطور كه مي دانيم شيوع تصوف در ايران و ظهور شخصيتهاي برجسته ا ي كه اين نوع تعليمات را سرلوحه فعاليتشان قرار ميدادند، سبب شد تا شاگردان اين افراد نيز كه عمدتاً ادبا، فضلا و دانشمندان آن دوره يا دوره بعد بودند، تحت تأثير وعظ و خطابه قرارگيرند و انديشه هايي را كه از اين مجالس اخذ مي كردند در آثار خود منعكس كنند و به اين ترتيب استفاده از آيات و احاديث از اين طريق نيز در ادبيات فارسي رونق بيشتري يافت.

نحوه استفاده از آيات و احاديث در آثار ادباي متقدم و معاصر با گذشت قرنها چه تغييري كرده است؟

نخست بايد گفت كه تأثير قرآن و حديث بر ادبيات فارسي همچنان مشهود است و كساني همچون شهريار، مهرداد اوستا و حتي شاعران نوپردازي مانند اخوان ثالث در آثارشان به آيات و احاديث و قصص قرآني توجه داشته اند. در مورد تغيير در نحوه استفاده ادباي گذشته و معاصر، چنين به نظر مي رسد كه در شعر و نثر قديم انعكاس آيات و احاديث در اشكال متنوع و متعددي صورت مي گرفت، از جمله درج كامل، درج ناقص، تضمين، اقتباس، تلميح و... در بعضي از دواوين، آيه اي به جاي يك مصرع آمده است. به عنوان مثال «بسم الله الرحمن الرحيم» را نظامي به عنوان مصرعي در ابتداي مخزن الاسرار آورده است، ولي اكنون آيات و احاديث بيشتر به صورت تلميح و اشاره مورد استفاده قرار مي گيرد.

در تاريخ ادبيات كشورمان از چه زماني تأثير قرآن و حديث آغاز شد و در چه دوره اي اين تأثيرگذاري شاخص تر بود؟

بعد از ظهور اسلام در ايران، نزديك به دو قرن ادبيات فارسي مكتوب قابل توجهي نداشته ايم. البته اين نكته به اين معنا نيست كه ادبا و شعراي ما از نوشتن و سرودن دست كشيدند بلكه بنا بر ضرورتهايي كه در آن هنگام به وجود آمد، به زبان عربي تمايل پيدا كردند ولي نكته اي كه بايد آن را مورد توجه قرار دهيم، اين است كه اين تأثيرپذيري به مرور در بين ادبا و شعراي ما بيشتر شده. مثلاً اگرچه رودكي به عنوان نخستين شاعر پرمايه ايراني در دوره اسلامي مطرح است و تحت تأثير قرآن، حديث و فرهنگ ديني قرار دارد، منتها ميزان اين تأثير نسبت به شاعري كه در اواخر قرن پنجم و اوائل قرن ششم مي زيسته كمرنگ است. يعني تأثيرگذاري قرآن و حديث را در رودكي، دقيقي و فردوسي نسبت به حديقه سنايي به مراتب كمتر مي بينيم.

بعد از ظهور اسلام در ايران، نزديك به دو قرن ادبيات فارسي مكتوب قابل توجهي نداشته ايم. البته اين نكته به اين معنا نيست كه ادبا و شعراي ما از نوشتن و سرودن دست كشيدند بلكه بنا بر ضرورتهايي كه در آن هنگام به وجود آمد، به زبان عربي تمايل پيدا كردند ولي نكته اي كه بايد آن را مورد توجه قرار دهيم، اين است كه اين تأثيرپذيري به مرور در بين ادبا و شعراي ما بيشتر شده. مثلاً اگرچه رودكي به عنوان نخستين شاعر پرمايه ايراني در دوره اسلامي مطرح است و تحت تأثير قرآن، حديث و فرهنگ ديني قرار دارد، منتها ميزان اين تأثير نسبت به شاعري كه در اواخر قرن پنجم و اوائل قرن ششم مي زيسته كمرنگ است. يعني تأثيرگذاري قرآن و حديث را در رودكي، دقيقي و فردوسي نسبت به حديقه سنايي به مراتب كمتر مي بينيم

آيا تأثيرپذيري بيشتر، نيازمند سپري شدن زمان طولاني تر و تقويت اركان فرهنگ اسلامي در ايران بوده يا عامل ديگري در اين زمينه مؤثر بوده است؟

خير، كمرنگ بودن اين تأثير در قرون اوليه گسترش اسلام در ايران تنها به دليل قدمت ظهور اسلام در كشورمان نبوده بلكه مسأله مربوط به قرون اوليه حكومت خلفا بر ايران و دوره اي است كه احياناً نوعي مخالفت با حكومت عربي- نه اسلامي- وجود داشته. همانطور كه مي دانيد در قرون اوليه هجري در ايران، نهضتي به نام نهضت شعوبيه در برابر برتري جوييهاي خلفاي عرب شكل گرفت. البته اين جنبش مخالفتي با حكومت اسلامي نداشت. دليلش هم اين است كه شعارشان را اين آيه قرآن قرار دادند: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا...»
آنها تحت لواي اين آيه، به قيام عليه خلفا برخاستند و اين عامل سبب شد كه شعراي قرون نخستين و حدود قرن 3 و 4 هجري گرايشهاي قوي ملي و باستاني پيدا كنند، به طوري كه گاه احساس مي شود اين گرايشها بر احساسات ديني ميچربد. مثلاً شاهنامه به عنوان يك اثر ارزشمند و قابل ستايش ادبيات فارسي از اين ويژگي برخوردار است. يعني فردوسي با وجود آنكه شاعري متعهد، مقيد به اسلام و داراي تفكر شيعي است، ميل به تاريخ باستان ايران پيدا ميكند كه اين به دليل همان سختگيريها و بي توجهي هايي است كه حاكمان عرب به عنوان خلفاي اسلامي اعمال مي كردند.
به هر حال، در قرون 3 و 4 تأثيرپذيري از قرآن و حديث كمرنگ است، اما با گذشت زمان، اين تأثيرپذيري افزايش مييابد و البته يكي از عواملي كه در اين زمينه مؤثر بوده، گرايش به تصوف و عرفان است. گسترش تصوف در ايران از همان قرنهاي 4 و 5 شدت گرفت و چهره هاي شاخص و برتري مثل خرقاني، بايزيد بسطامي و عين القضات ضمن قوت و لطافت بخشيدن به ادبيات فارسي، به واسطه انديشه هايشان تحولي در اين حوزه ادبي ايجاد كردند و قرآن و حديث در اين حوزه تجلي بيشتري يافت. از اين رو مي بينيم كه ادبيات قرن ششم به بعد، كلاً شامل مسائل قرآني، تفسير، احاديث و روايات است.

از لحاظ علوم و صنايع ادبي، شعرا و نويسندگان، بيشتر چه جنبه هايي را در قرآن مجيد مورد توجه قرار داده اند؟

همه جنبه ها را، هم لفظ و معنا و هم زيباييهاي ادبي قرآن مورد توجه قرار گرفته است. اين ويژگيهاي قرآن در نوع خود بين ظيرند و براي اولين بار در تاريخ، قرآن مجيد چنين لطايف و ظرايف ادبي را عرضه كرد. قرآن حاوي نمونه هاي اعلاي ايجاز و اطناب است و بهترين تصويرگري هاي ادبي تحت عنوان استعاره، كنايه و مجاز با نمونه هايي بسيار فراوان به چشم مي خورد.مثلاً اين آيه را در نظر بگيريد: «الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور».

 در اين آيه وقتي قرآن مي خواهد مردم را به ايمان آوردن ترغيب كند، خروج از ظلمت و رفتن به سوي نور را مطرح مي كند. در اينجا ظلمت فقط به معناي تاريكي نيست، بلكه به معناي كفر است و نور به معناي ايمان، كه در پي آن رستگاري قرار دارد. در قرآن نمونه هاي فراوان و جذاب انواع صنايع ادبي را مي توان يافت كه شعرا و نويسندگان از آن بهره هاي بسيار گرفته اند و در تأثيرپذيري از قرآن تا آنجا پيش رفته اند كه حتي در روش نيز از آن پيروي كرده اند

منظورتان از روش چيست؟

منظورم شيوه هاي قرآني براي انتقال انديشهه اي فلسفي، كلامي و انديشه هاي ديرياب دوردست است. قرآن از روشهاي متعددي براي انتقال مفاهيم مختلف و قابل فهم كردن مطالب استفاده كرده كه يكي از آنها قصه گويي است. اين روش را سنايي، عطار، مولوي و تقريباً تمامي شعراي عارف مسلك ما تقليد كرده اند و امروزه راز ماندگاري آثاري همچون حديقه، منطق الطير، مثنوي و مخزن الاسرار در اين است كه روشها را نيز از قرآن گرفته اند.

چه روشهاي قرآني ديگري از سوي شعرا و نويسندگان مورد تقليد قرار گرفته اند؟

به جز قصه گويي كه به آن اشاره شد، قرآن از روشهاي ديگري از جمله تمثيل نيز استفاده كرده است. اين روش هم مانند ساير روشها براي قابل فهم كردن مطالب مورد استفاده قرار گرفته است. البته تمثيلات قرآن، تمثيلات خاصي هستند. به عنوان مثال، وقتي قرآن مي خواهد در اذهان تصوري از بهشت ايجاد كند، مي گويد: «جنات تجري تحت ها الانهار» و به اين ترتيب ذهن انسان را به سمتي سوق مي دهد كه مي تواند يك حوزه فكري و ذهني را از بهشت مجسم كند. زماني نيز كه مي خواهد خداوند را بشناساند، مي فرمايد: «الله نور السماوات و الارض...» به اين ترتيب ذهن را به يك حقيقت نوراني متمايل مي كند. سپس تعريفش از اين حقيقت نوراني خاصتر مي شود و مي گويد: «مثل نوره، كمشكاة فيها مصباح المصباح فی زجاجه...» و با اين تعريف، مفهومي را كه ما از نور محسوس ميشناسيم، از ذهنمان دور مي كند. سوگند خوردن نيز يكي ديگر از روشهاي قرآني است. قرآن هيچ نيازي به سوگند خوردن ندارد. اما چون مردم با سوگند مطلبي را بيشتر باور مي كنند، قرآن نيز چنين مي كند و گاه در بعضي از سوره ها از جمله دو سوره شمس يا ضحي سوگندهاي مكرري مي آورد.

آيا در بين مسلمانان فرقه هايي هم بوده اند كه استفاده از آيات و احاديث در ادبيات را نهي كرده باشند؟

غالب كساني كه در حوزه ادبيات فارسي صاحب نامند، يا اشعري مذهبند و يا شيعه. از طرفي هم در بين اشعاره و هم در بين شيعيان، فرقه هاي مختلفي داريم كه خوشبختانه آثار تمامي آنها كمابيش از آيات و احاديث تأثير پذيرفته است و اصولاً امروز نميتوان در حوزه تاريخ ادبي ايران اثري يافت كه متأثر از قرآن و حديث نباشد. ولي به يك نكته بايد توجه داشت و آن، اين است كه در دوره اي از تاريخ كشورمان، برخي شاعران به نوعي تأويلگرايي در آيات و احياناً احاديث ميل پيدا كردند، بخصوص شاعراني همچون ناصرخسرو كه معتقد به مذهب اسماعيليه بودند. از اين رو برداشتهاي خاصي از آيات قرآن و احاديث در آثار اين گروه از شاعران راه يافته است. از طرفي عرفا با برداشتهاي ذوقي از آيات كه به اشعارشان نيز راه پيدا كرد، مسائلي را مطرح كردند كه با برداشتهاي مفسران شيعه يا معتزلي از قرآن، سنخيتي ندارد و بر اين اساس مخالفتهايي هم با اين گروهها در طول تاريخ صورت گرفته است.

با توجه به لطايف و ظرايف موجود در قرآن كريم، علماي ادب تا چه حد در تدوين انواع علوم ادبي از جمله معاني، بيان و بديع از اين كتاب آسماني بهره برده اند؟

علماي ادب در تدوين علوم ادبي دست به يك الگوبرداري جدي از قرآن زده اند و به طور قطع در همه آثاري كه از سوي علماي ايراني و عرب در اين حوزه نوشته شده، بسياري از شواهد مثال از قرآن گرفته شده است. اين مسأله را در قديميترين آنها از جمله صناعتين، مطول، مختصر و تا همين دوره هاي متأخر در آثاري همچون معالم البلاغه، به روشني مي بينيم و در برخي كتابها حتي كتابهايي كه به زبان فارسي نوشته شده اند ،گاه مشاهده مي كنيم كه براي يك صنعت ادبي هيچ شاهد مثالي جز آيه قرآن نيافته اند و همين شاهد مثال هم مدام در كتابهاي مختلف تكرار شده است.
بنابراين مي توانيم با قاطعيت بگوييم كه ادبيات فارسي نه تنها از لحاظ مضمون، بلكه از لحاظ صناعات ادبي نيز به شدت تحت تأثير قرآن و حديث، اين سرچشمه هاي جوشان فيض و رحمت بوده است و در واقع بايد جاذبه هاي ادبياتمان را تا حدي بسيار، مرهون زيبايي و شكوه كلام الهي و ائمه اطهار بدانيم.

 

مصاحبه شونده: احمد خاتمي
 

منابع: 

نشریه: قرآن و حدیث » گلستان قرآن » شهريور 1380 - شماره 80
(3 صفحه - از 16 تا 18)