آیا همه علوم در قرآن وجود دارند؟

پرسش: آيا اين نظر كه همه علوم در قرآن وجود دارند، ادعاي درستي است؟

چند ديدگاه، در اين باره وجود دارد كه عبارتند از:

 

1. ديدگاه حداكثري؛

بنابر اين ديدگاه، تمام علوم در قرآن موجودند؛ به دليل آيه مذكور و آيه 88 سوره نحل؛ «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ ما كتاب را بر تو نازل كرديم كه روشن كننده هر چيزي است». از اين رو، همگان مي‏توانند با سعي و تلاش خود و متناسب با رشته تخصصي خود، حتي دانش‏هاي مختلف شيمي، فيزيك را از قرآن استخراج كنند و حقايق را كشف كنند.
اسكندراني در «كشف الاسرار النورانيه»، طنطاوي در كتاب «الجواهر في تفسير القرآن»، ابن كثير در «تفسير القرآن العظيم» و ملا محسن فيض كاشاني، از اين گروهند.

 

2. ديدگاه حداقلي؛

بنابر اين ديدگاه، قرآن تنها به بيان عقايد و ارزش‏ها پرداخته است و طرح مسائل علمي با قدسي بودن قرآن و دين، سازگار نيست. عبدالكريم سروش در «فربه‏تر از ايدئولوژي»، از اين گروه است.
ناگفته نماند كه طرح مسائل علمي در قرآن، با قدسي بودن آن منافات ندارد؛ چنان كه ظاهر بسياري از آيات قرآن، درباره كارهاي دنيايي مردم، جنگ و صلح آنها و دقت در پديده‏ هاي طبيعي و زمين و آسمان مي‏باشد.

 

3. ديدگاه اعتدالي؛

همه علوم در قرآن نيست؛ بلكه قرآن، كتاب هدايت است و برخي علوم ديگر به مناسبت‏هاي گوناگون، تنها مورد اشاره قرار گرفته ‏اند. علامه طباطبايي و شهيد مطهري از اين گروه مي‏باشند.
بنابر اين ديدگاه، آيه شريفه «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» گرچه مربوط به همين قرآن كريم است، ولي روشن كننده هر چيزي در موضوع خودش است و موضوع قرآن، هدايت بشر است؛ نه علوم تجربي و رياضي و فيزيك؛ بلكه هر چيزي كه درباره هدايت، لازم باشد، در قرآن هست.
فرض كنيد در كتاب شيمي، دانشمندي مي‌نويسد: من در اين كتاب، از هيچ مسئله ‏اي فروگذار نكردم؛ منظور چيست؟ مسلماً مقصود او، مسائل مربوط به موضوع همان كتاب است كه شيمي است. قرآن نيز كتاب هدايت و كتاب انسان‌سازي است و اگر گفته شود همه چيز در آن است، منظور چيزهايي است كه مربوط به هدايت است.
پرسش: در آيه شريفه، لفظ «كل شي‏ء» آمده، اگر منظور آيه، فقط هدايت بود، مخصّص آن را مي‏ آورد؛ ولي نياورده، پس مقصودش عموم است؛ به ويژه كلمه «كل» كه نص در عموم است. پس چرا مي‏گوييد فقط مربوط به هدايت است؟
گاهي مخصّص، لفظي است و گاهي عقلي است. مخصص لفظي هم گاهي متصل است و گاهي منفصل و بايد دانست كه قيد و مخصص عقلي نيز از قرائن متصل محسوب مي‏شود؛ زيرا مطلب آن قدر روشن بوده كه نياز به ذكر مخصص نداشته و قرينه عقلي گاهي از لفظ هم دلالتش بيشتر است.
در اين جا قرينه و قيد و مخصص عقلي، اين است كه اگر همه علوم در قرآن وجود مي‏داشت، شمار صفحات قرآن مثنوي هفتاد من مي‏شد و علاوه بر اين، بايد آن مطالب از قرآن فهميده مي‏شد و صرف ادعا، فائده ندارد؛ در حالي كه فهم علوم و دانش‏هاي مختلف، مانند شيمي و فيزيك از قرآن، مشكل است. بنابر اين به قرينه عقلي در اين آيه و ظهور آيات ديگر، معناي آيه، اين است كه قرآن، كتاب هدايت بشر است و آن چه در اين باره لازم است، فروگذار نشده است.
درباره آيه شريفه «لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ؛2 هيچ‏تر و خشكي نيست؛ مگر اين كه در كتاب مبين موجود مي‏باشد» نيز برخي گفته‏ اند: منظور از «كتاب مبين»، لوح محفوظ و كتاب علم غيب الهي مي‏باشد كه فراتر از اين قرآن مي‏باشد.
البته مي‏توان گفت همين قرآن موجود نيز داراي لايه‏ ها و بطون فراواني است؛ البته كليد فهم آنها در اختيار مفسران اصلي و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام است. در روايات آمده است: «قرآن، هفت بطن دارد و هر بطني نيز هفت بطن دارد».
بنابراين، ما معتقديم كه همه علوم در قرآن نيست؛ بلكه اشاراتي در قرآن هست كه خاستگاه كسب تمامي علوم مي‌تواند باشد. مثلاً «ما آهن را خلق كرديم در آهن منافعي براي شما هست». با اين آيه خداوند به بشر راهنمايي مي‌كند؛ تا انسان به سراغ استفاده از آهن برود؛ ولي معناي آن اين نيست كه هر چه در رابطه با آهن است، در ظاهر الفاظ قرآن باشد. بلكه بايد از اشارات قرآن جهت پاسخ‌ يابي نيازهاي بشر استفاده كرد و قرآن به خوبي چنين ظرفيت گسترده را دارا مي‌باشد.
مثلاً درباره اين سؤال كه آيا زمين به دور خورشيد مي‏چرخد يا خورشيد به دور زمين، يك زماني از قرآن استفاده نمي‌شد؛ كم كم بر اثر رشد عقل و علم بشري، از بعضي آيات استفاده شد كه زمين به دور خورشيد مي‏گردد، حتي از بعضي آيات استفاده مي‏شود كه تمام كهكشان‌ها در حال حركت هستند؛ مثل «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ؛ همه چيز در حال سير است»؛ ولي معناي آن اين نيست كه قرآن تمام مسائل علم نجوم را بيان كرده است.
بنابراين مي‌توان گفت كه تمام علوم و يا بسياري از دانش‏ها از قرآن قابل استخراج است، البته چنين كاري، توسط پيامبر و امامان‏ عليهم السلام و راسخان در علم امكان دارد.
اگر انسان به روايت زير توجه كند، مطلب دقيقي را دريافت خواهد كرد:
«امام صادق‏ عليه‌السلام فرمودند: هيچ چيز نيست كه دو نفر در آن اختلاف كنند، مگر آن كه براي آن در كتاب خداي عزوجل، اصلي مي‏باشد؛ ولي انديشه و عقل مردم بدان نمي‏رسد».3
مقصود از «اصل»، قاعده كلي است؛ يعني همه جزئيات در قرآن نيست؛ ولي قواعد كلي وجود دارد.
لذا به هر مقدار در متن آيات قرآن و ارتباط آنها با يكديگر بيشتر تعقل و تدبر شود و از احاديث معصومان و محبت و ولايت آنان بيشتر بهره‏ مند باشند، براي نيازهاي علمي خود، در سطوح مختلف فردي و اجتماعي، بيشتر مي‏توان از راهنمايي‏هاي قرآن بهره‏ برد و به عبارت ديگر، اگر چه شأن ابتدايي و اصلي قرآن، بهره‏ گيري از آن در جهت هدايت فرد و جامعه است و همه علوم در ظاهر الفاظ قرآن نيامده، اما از آن جا كه راه‌يابي به حقايق هستي و بهره‌مندي از نور علم، نياز به قابليت و لياقت دارد، چنگ آويختن به ريسمان آيات قرآن و ولايت معصومان‌عليهم‌ السلام مي‏تواند بهترين امكان و شرايط را براي انسان فراهم آورد؛ تا به «حقيقت ملكوتي علم»، دست يابد و از طريق مراجعه و انس با قرآن، جرقه‏ هاي علمي و معنوي در انسان زده شود؛ چنان كه از اين طريق، بسياري از علوم و مجهولات بشري كشف شده است.
بنابراين، مي‏توان به صاحبان علم و خرد توصيه كرد كه براي دست‏يابي به سررشته ‏هاي علمي و پي‏ريزي بنيان‏هاي علمي در رشته‏ هاي مختلف، از قرآن، بيشترين استفاده را ببرند.

پی نوشت :
1. انعام، آيه 59.
2. همان.
3. كليني، الكافي، ج 1، ص 60.