آسیه(علیها السلام) از منظر قرآن

آسیه از ماده "اسی" است که در لغت به معنی حزن است؛ و اگر لفظ آسیه درباره یک بنا و ساختمان به کار رود، به معنی محکم بودن اساس و پایه آن می باشد؛[1] اما در اصطلاح قرآنی نام زنی است كه همسر فرعون و دختر مزاحم بوده،[2] و برخی وی را عمه حضرت موسی نیز دانسته اند.[3] قرآن در دو آیه، از این بانوی بزرگوار با عنوان "امْرَأَتَ فِرْعَوْن" یاد کرده است.[4]

بنابراین در قرآن به نام این بانوی بزرگوار تصریح نشده و اساساً نام هیچ زنی غیر از نام حضرت مریم – سلام الله علیها- در قرآن نیامده؛ بلکه به طور کلی اعداد، اسامی، خصوصیات و حالات جزیی و روزمره ای که نکته دینی و ابدی در آن نباشد، جایگاهی در بیانات قرآنی نداشته و قرآن با سماجت عجیبی از ذکر آنها خودداری کرده است.[5]

كلمات كليدي:  قرآن، همسر فرعون (آسيه)، فرعون، ظلم و جنايت، اسوه، اعتقاد، ايمان، موسي

آسیه همسر شخص طغیان گر و سركشی بود به نام فرعون، كه در رأس گروهی به نام قبطیان، صاحب قدرت و شوكت بوده و در سرزمین مصر حکومت می کرد؛ اما خودش فردی مؤمن به رسالت حضرت موسی(علیه السلام) بود؛ پیامبری که مأمور شد به سراغ فرعون برود و وی را به دین توحید دعوت نماید و از ظلم و جنایت به مردم بی گناه بازدارد؛[6] پس آسیه در اولین اعلان رسالت و اعجاز حضرت موسى پیامبر الوالعزم الهی برای فرعون،[7] به او ایمان آورد؛ یعنی هنگامی  كه عصای حضرت به مار عظیمی تبدیل شد و سحر ساحران فرعون را بلعید، به پیامبری ایشان یقین پیدا کرده و ایمانش را نسبت به حضرت موسی آشکار نمود.[8]
در روایتى از رسول خدا – صلی الله علیه و آله- مى ‏خوانیم:
«أَفْضَلُ نِسَاءِالْجَنَّةِ أَرْبَعٌ: خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ، إمْرَأَةُ فِرْعَوْن»[9]
«برترین زنان اهل بهشت چهار نفرند: "خدیجه" دختر خویلد و "فاطمه" دختر محمد(صلی الله علیه و آله) و "مریم" دختر عمران و "آسیه" دختر مزاحم، همسر فرعون.»
 

ویژگی ها و فضائل آسیه در قرآن

1. الگو برای مؤمنان

اخلاص و ایمان آسیه به حدی بود که خدای تبارک در قرآن کریم ایشان را به عنوان الگو و اسوه ای برای همه مؤمنان از زن و مرد معرفی نموده و وی را در اسوه بودن همسنگ حضرت مریم، مادر حضرت عیسای مسیح قرار داده است:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ... وَ مَرْیمَ‏َ ابْنَتَ عِمْرَانَ...»[10]
«و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است... و همچنین به مریم دختر عمران...»

خداوند برای مؤمنان مثل زنی را زده به نام آسیه که وصلت با کافران ضرری به حال ایشان نرساند، و منزلتی که در پیشگاه الهی داشت، خللی وارد نشد، با اینکه زیر سلطه یکی از دشمنان خدا بود.[11] مقصود اين است كه پيوند مؤمنان با كافران به حالشان زيانى ندارد و چيزى از ثواب و تقرّبشان به خدا نمى ‏كاهد.[12]
در آیه شریفه دو فضیلت و ویژگی خاص برای حضرت آسیه بیان شده که در ذیل دو عنوان مطرح می کنیم:

 

الف. اعتقاد محكم و خلل‌ ناپذیر

آسیه پس از شنیدن جریان معجزه عصای حضرت موسی(علیه السلام)، به وی ایمان آورد؛ اما همسرش فرعون وی را شدیداً مورد شکنجه قرار می داد تا دست از آیین موسی بردارد؛ ولى آسیه در برابر این فشارها و تهدیدها با استقامت تمام ایستاد و هرگز تسلیم خواسته فرعون نشد؛ چراکه او تقرب به درگاه خدا را بر نزدیکی به فرعون و دستگاهش ترجیح می داد و در برابر این تهدیدها، با کلمات توحیدی حقیقت خویش را هویدا ساخت:
«رَبّ‏ِ ابْنِ لىِ عِندَكَ بَیتًا فی الْجَنَّةِ...»[13]
«پروردگارا! براى من خانه ‏اى در بهشت در جوار خودت بنا كن...»
این کلمات گهربار بیان گر اینست که سلطه کافر بر مؤمن، ضرری به ایمان مومن وارد نمی کند؛ همچنان که شخصیتی مثل آسیه با اینکه تحت اختیار فرعون بود، اما در بهشت الاهی جایگاه ویژه ای بر خود اختصاص داد.[14]
آسیه در دعای خویش از خداوند خانه ‏اى درخواست كرده كه هم نزد او باشد و هم در بهشت؛ یعنی هر دو را جمع کرده، و اين بدان جهت است كه بهشت دار قرب خدا و جوار رب العالمين است؛ علاوه بر این حضور در نزد خداى تبارک و قرب او كرامتى است معنوى، و استقرار در بهشت، كرامتى است صورى؛ لذا ارزشمند است كه بنده از خدا هر دو را بخواهد.[15]
از حضرت صادق –علیه السّلام- نقل شده که فرمودند:
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَشَدُّ مِنْ زُبَرِالْحَدِیدِ إِنَّ الْحَدِیدَ إِذَا دَخَلَ النَّارَ تَغَیّر وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ قُتِلَ وَ نُشِرَ ثُمَّ قُتِلَ لَمْ یتَغَیرْ قَلْبُه»[16]
«مؤمن سخت‏تر از پاره آهن است، بدرستى كه پاره آهن وقتى داخل آتش شود، تغییر می كند؛ ولی مؤمن اگر كشته شود و زنده شود، بعد كشته شود، قلب او از حق تغییر نكند.»

 

ب. بیزارى از ظالمان و فرعونیان

آسیه از تمام لذتهایی که در دربار فرعون وجود داشت، با تمام وجود چشم پوشید و در برابر فرعون ظالم سر تسلیم فرود نیاورد؛ بلکه توجه خویش را به كرامات و رضایت الهی سوق داد و با اتصال به قرب الهی، در ایمان خود استقامت ورزید تا اینکه از دنیا رخت بربست:[17]
«...وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجَِّنىِ مِن الْقَوْمِ الظَّالِمِین‏»[18]
«...و مرا از فرعون و كار او نجات ده‏! و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»

بیزاری از ناحیه خود آسیه بود که از خداوند نجات خویش را از شخص فرعون و عمل وی طلبید؛ مقصود همان عملی بود که موجب مصاحبت و معاشرت آسیه با فرعون در زندگی زناشویی می شد؛ و منظور از قوم ظالم، همان قوم فرعون بود که از خداى تعالى در حقيقت بيزارى و نجات از جامعه‏ ستمكار را درخواست نمود.[19]
خداوند نیز دعاى این زن نمونه، مؤمن و فداكار را اجابت فرمود و او را در ردیف یکی از بهترین زنان عالم(حضرت مریم) قرار داد.[20]

 

2. دفاع از مظلومان و بی گناهان

قرآن جهت ترسيم نمونه زنده ‏اى از پيروزى مستضعفان بر مستكبران به تشریح داستان موسى و فرعون پرداخته[21] که بخشی از این قصه، مربوط به دوران كودكى موسى و نجات اعجازآميز او از چنگال خشم فرعونيان است. فرعون به شدت بنى اسرائيل را تحت فشار قرار داده بود، و دستور داده بود که پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را براى كنيزى و خدمتگزارى زنده نگهدارند؛ چون از قدرت و شورش احتمالى بنی اسرائيل می ترسید و بنابه گفته برخی مورخان، پيش‏بينى كرده بودند كه فرزندى از بنی اسرائيل برمى ‏خيزد و دستگاه فرعون را درهم مى‏ كوبد.
لذا با این جنایاتی که فرعون راه انداخته بود، مادر موسی هنگام حمل و تولد فرزندش که پنهانی صورت گرفت، احساس خطر مى ‏كرد و نگران بود؛ اما خدای تبارک وعده و چگونگی حفظ و بازگرداندن موسی را به قلب مادرش الهام نمود.[22]
در نتیجه مادر موسى به دستور خداوند نوزاد را در صندوقى گذاشت و به دريا انداخت، و دریا مأمور شد تا صندوق را به ساحل ببرد؛ مأموران فرعون که جهت نگهبانی رود نیل گماشته شده بودند، روزى صندوقى را از روى آب گرفته و نزد فرعون بردند؛ همین که در صندوق را باز کردند، نوزاد پسر را در آن مشاهده کردند.[23]
گروهی از حامیان فرعون كه در کاخ فرعون حاضر بودند، فرعون را تحریک نموده و گفتند: ظاهراً این طفل همان پسر بنی اسرائیلی است كه تو دنبالش هستی و باید او را به قتل برسانى! فرعون هم تحت تأثیر کلام آنها قرار گرفت و مصمم شد تا موسی را بکشد! ولی آسیه میانجی گری نموده و مانع از این عمل شنیع شد:[24]
«وَ قَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ‏ٍ لىّ‏ِ وَ لَكَ لَاتَقْتُلُوهُ عَسىَ أَن ینفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَ هُمْ لَایشْعُرُونَ»[25]
«همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: نور چشم من و توست! او را نكشید، شاید براى ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم! و آنها نمی فهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش می پرورانند)!»
"قرة عین" به معنای خنکی چشم، کنایه از سرور و شادی است و این کنایه، در حقیقت ناشی از ضد آن بوده و آن "سخنة العین" به معنای حرارت چشم است که در اثر گریه ای به انسان دست می دهد؛ البته گریه ای که به خاطر حزن و اندوه باشد. پس حکایت قرآن از زبان همسر فرعون بر مسرت بخشی چشمان آنها حاصل از رؤیت جمال حضرت موسی(علیه السلام) بود و این همان القاء محبت الهی بود که خداوند وعده آن را داده بود.[26]  
جمع آوردن خطاب "لاتقتلوه" اشاره به عاملان قتل است که افراد زیادی به عنوان مباشر و مسبب این امر قتل بودند؛ و جمله "قرّت عین لی و لک" در حقیقت شفاعت آسیه نسبت به حضرت موسی بود که با این جملات احساسی و عاطفی، دل فرعون را نرم کرد و مانع از کشتن این نوزاد شد؛ بخصوص این کلام عاطفی را به منفعت بخشی وی در کاخ و حکومت فرعونی و فرزندخواندگی این نوزاد مقید نمود؛ در حالیکه فرعون و فرعونیان نمی فهمیدند که این نوزاد یافت شده از دریا، کیست؟ و چه کسی را در دامان خود پرورش می دهند؟![27]
فرعون نیز در برابر شفاعت همسرش نسبت به این طفل، خواسته او را اجابت نمود و طفل را به همسرش بخشید.[28]
پیغمبر اكرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ فرمودند: از بركت این گفتار، خداوند آسیه را هدایت كرد، ولى عناد فرعون كه مایه شقاوتش بود، مانع از آن شد كه موجبات هدایتش را فراهم سازد؛ در نتیجه آنچه سبب لطف بر او بود، اختیار نكرد.[29]
لذا حضرت آسیه وقتی آثار جلالت و جذبه الهی را در سیمای حضرت موسی مشاهده کرد، به منفعت بخشی و فرزندخواندگی ایشان اشاره نمود؛ چون فرعون و همسرش پسری نداشتند؛ در نتیجه بلای قتل را از موسی(علیه السلام) برگردانید؛ درحالی که فرعون و طرفدارانش حقیقت و سرانجام امر را نمی دانستند و نمی فهمیدند که دشمن خود را در دامانشان پرورش می دهند و عاقبت امر به دست همین موسی هلاک خواهند شد.[30]

 

نویسنده:  اباذر بشيرزاده
         علي نبي الهي

_________________________________

پی نوشت:

[1]. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین‏، قم‏، هجرت‏، 1410ق‏، چاپ دوم، ج‏7، ص333 و الزبیدی الحنفی، محب الدین؛ تاج العروس من جواهرالقاموس، بیروت، دارالفكر، 1414ق، ج19، ص 159.
[2]. طبرسى، فضل بن حسن؛ تفسير جوامع الجامع‏، تهران‏، دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم‏، 1377ش، چاپ اول، ج‏4، ص324 و مكارم شیرازى، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه‏، تهران‏، دارالكتب الإسلامیة، 1374ش‏، چاپ اول، ج‏24، ص/303.
[3]. كاشانى ملافتح الله‏، زبدة التفاسير، قم‏، بنياد معارف اسلامى‏، 1423ق‏‏، چاپ اول، ج‏7، ص119.
[4]. قصص/9 و تحریم/11.
[5]. نقی پورفر، ولی الله؛ پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، قم، اسوه، 1374ش، چاپ دوم، ص283.
[6]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بی تا، ج28، ص337.
[7]. طباطبايى(علامه)، سيدمحمدحسين‏؛ الميزان فى تفسيرالقرآن، قم‏، جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، 1417ق‏، چاپ پنجم، ج14، ص145.
[8]. ابوالفتوح رازى، حسين بن على‏؛ روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن‏، تحقيق محمد جعفر ياحقى و محمد مهدى ناصح،‏ مشهد، آستان قدس رضوى‏، 1408ق‏، چاپ اول، ج‏19، ص306.
[9]. سیوطى، جلال الدین؛ ‏الدرالمنثور فى تفسیرالمأثور، قم، كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى‏، 1404ق، ج‏6، ص246 و مغنیه، محمدجواد؛ التفسیر المبین‏، قم‏، بنیاد بعثت، بی تا، ص508. 
[10]. تحریم/11و 12.
[11] . فيض كاشاني، ملامحسن؛ تفسير الصافي، تهران، صدر، 1415ق، چاپ دوم، ج5، ص198.
[12]. تفسير جوامع الجامع، ج‏4، ص322.
[13]. تحریم/11.
[14]. زحيلى، وهبة بن مصطفى‏؛ التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج‏، بيروت ـ دمشق‏، دارالفكر المعاصر، 1418ق، چاپ دوم، ج‏28، ص326، طوسى، محمد بن حسن‏؛ التبيان فى تفسير القرآن‏، تحقيق احمد قصير عاملى،‏ دار احياءالتراث العربى‏، بيروت‏‏، بی تا، ج‏10، ص54 و تفسیر نمونه، ج‏24، ص303.
[15]. الميزان في تفسير القرآن، ج‏19، ص344 و 345.
[16]. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار فی درر الاخبار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق، جلد 67، صفحه 178.
[17]. الميزان فى تفسيرالقرآن، ج‏19، ص344.
[18]. تحریم/11.
[19] . الميزان فى تفسيرالقرآن، ج‏19، ص345.
[20]. تفسیر نمونه، ج‏24، ص303.
[21]. همان، ج‏16، ص23.
[22]. همان، ج‏13، ص199.
[23]. بیضاوى، عبدالله بن عمر؛ أنوارالتنزیل و أسرارالتأویل‏، بیروت، دار احیاءالتراث العربى‏، 1418ق، چاپ اول‏، ج‏4، ص173.‏‏           
[24]. بروجردى، سیدمحمد ابراهیم‏؛ تفسیر جامع، تهران‏، صدر، 1366ش‏، چاپ ششم‏، ج‏5، ص158.
[25]. قصص/9.
[26]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج20، ص20.
[27]. الفرقان فى تفسيرالقرآن بالقرآن، ج22، ص301.
[28]. تفسیر جامع‏، ج‏5، ص159.‏
[29].‏ گنابادى، ‌سلطان‌ محمد؛ تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة، بيروت‏، مؤسسة الأعلمي، 1408ق، چاپ دوم، ج‏3، ص184.
[30]. الميزان فى تفسيرالقرآن، ج16، ص10- 12.