آداب استقامت ورزی در قرآن؛ سوره احقاف، آیه 13
پایداری در استقامت [سوره احقاف، آیه 13]
محققا كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست و استقامت كردند، نه بيمى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند(بهرام پور)
1-اطیب البیان (ذیل آیه 13 سوره احقاف)
ثُمَّ اسْتَقامُوا استقامت در دين اين است كه هيچگونه لغزشى و كوتاهى در امر دين نداشته باشند..... استقامت در دين اين است كه هيچگونه واجبى از او ترك نشود و هيچگونه حرامى مرتكب نشود نه در عقايد لغزش داشته باشد و نه در اخلاق و نه در افعال و اين معنى منطبق نمى شود مگر در معصوم.
2-تفسیر الصافی (ذیل آیه 13 سوره احقاف)
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا قيل أي جمعوا بين التوحيد الذي هو خلاصة العلم و الاستقامة في الأمور التي هي منتهى العمل و ثمّ للدلالة على تأخّر رتبة العمل و توقّف اعتباره على التوحيد و القمّيّ قال اسْتَقامُوا على ولاية أمير المؤمنين عليه السلام
3-تفسیر التبیان(ذیل آیه 13 سوره احقاف)
(ثُمَّ اسْتَقامُوا)على ذلك لم يعدلوا عنه
4-تفسیر نمونه (ذیل آیه 13 سوره احقاف)
" (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).
در واقع تمام مراتب ايمان و همه اعمال صالح در اين دو جمله جمع است چرا كه" توحيد" اساس همه اعتقادات صحيح است، و تمام اصول عقائد به ريشه توحيد بازمى گردد، و" استقامت" و صبر و شكيبايى نيز ريشه همه اعمال صالح است، زيرا مى دانيم تمام اعمال نيك را مى توان در سه عنوان" صبر بر اطاعت"،
" صبر بر معصيت" و" صبر بر مصيبت" خلاصه كرد.
بنابراين" محسنين" كسانى هستند كه از نظر اعتقادى در خط توحيد، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند.بديهى است اينگونه افراد نه ترسى از حوادث آينده دارند، و نه غمى از گذشته.
5-تفسیر نور (ذیل آیه 13 سوره احقاف)
1- به موقعيّت فعلى خود مغرور نشويم و صِرفِ اظهار ايمان را كافى ندانيم، بلكه استقامت بر آن و سرانجام و آينده را در نظر بگيريم. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (چنانكه حضرت يوسف پس از نجات از سختىها و رسيدن به عزيزى مصر، فرمود: «تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» «1» خدايا! مرا مسلمان بميران و با نيكان محشور گردان)
2- تنها كسانى از گذشته خود پشيمان نمىشوند كه همواره در راه خدا حركت مىكنند. رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا ... لا هُمْ يَحْزَنُونَ
3- جزاى استوارى ايمان و استمرار نيكىها، جاودانه بودن در بهشت و نعمتهاى بهشتى است. اسْتَقامُوا ... خالِدِينَ فِيها
6-مخزن العرفان (ذیل آیه 13 سوره احقاف)
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ پس از تهديد مخالفين و بشارت بمؤمنين نيكوكار در مقام بيان صفات مؤمنين ثابت قدم برآمده كه آنان كيانند و پاداش عمل نيك آنان چيست (محسنين) كسانى مى باشند كه بزبان گفتند و بقلب تصديق نمودند كه پروردگار و آفريننده ما خدا است و پس از آن در ايمان استقامت نمودند و ثابت قدم ماندند و از جاده شريعت منحرف نگرديدند چنين كسانى كه در ايمان و عمل ثابت قدم ماندند بر چنين اشخاصى ديگر نه خوفى است كه از آينده ترسناك باشند و نه حزنى است كه بر گذشته متأسف و محزون گردند شايد مقصود از عدم خوف و حزن نسبت بمؤمنين ثابت قدم خوف و حزن در امور اخروى باشد كه آنان در قيامت در جوار قرب الهى قرار گرفته و از فزع اكبر آن روز در امانند در آنجا ديگر آنان را نه خوفى است از عذاب و نه محزونند چون آيه اطلاق دارد شايد نفى خوف و حزن از نيكوكاران اعم باشد كه شامل گردد دنيا و آخرت آنان را كه چنين اشخاصى در دنيا براى آنان خوفى از آينده نيست زيرا كسى كه از خدا ترسيد از هيچ چيز نمىترسد و خود را در حصن (لا اله الا اللَّه) متحصن مى بيند و نيز براى آنها حزنى هم نيست زيرا كسى كه دل بخدا بست و هدف و آرزوى او رسيدن بلقاء حق تعالى شد ديگر از فقدان چيزى از امور دنيا محزون نمي گردد بلكه داخل كسانى گرديده كه در باره او (رضى اللَّه عنهم و رضوا عنه) صادق مى آيد.
بايد دانست كه انسان بكمال ايمان و يقين فائز نمى گردد مگر در اثر متانت و استقامت و مجرد اقرار زبانى و تصديق قلبى در كمال ايمان كافى نيست مؤمن كاملانسانى است كه آنچه سدّ راه او است شكسته و از آن گذر نموده و بمرتبه (عين اليقين) يا (حق اليقين) رسيده و آن وقتى وى را ميسّر مي گردد كه با يك اراده متين و استقامت در عمل همراه باشد.
آرى متانت و استقامت است كه كوههاى مشكلات كه دمبدم در مقابل او رژه مي دهند و سدّ راه وى گرديده اند از جا كنده و زير پا هموار نموده و راه او را باز مى گرداند هر قدر نفس ضعيف باشد در اثر ثبات و مجاهده قوى مى گردد.
خلاصه تحصيل ايمان كامل منوط بمتانت و استقامت و ثبات است كه شخص در مقام مجاهده و جهاد با نفس برآيد و طريق شياطين را به بندد تا آنكه راه تردّد ملائكه در قلب وى بازگردد و بمقام نفس مطمئنّه برسد آن وقت چنين كس را مؤمن كامل گويند و مصداق اين آيه ميگردد كه ديگر براى وى خوف و حزنى نيست.