نگاهی بر ساختار قصه های قرآنی

قصه همواره حضوری پیدا و پنهان در زندگی روزمره ما داشته و دارد. شاید از همین روست که ادیان الهی و کتب آسمانی اغلب پیام خویش را در قالب قصه و حکایت بیان داشته­اند و بر تأمل و عبرت­آموزی از سرگذشت پیشینیان بسی تأکید ورزیده­اند.

 در میان کتب آسمانی، قرآن بی­شک از این جهت ره­آوردی بزرگ و بی­مثال دارد. اصرار قرآن بر قصه­گویی و قصه­خوانی، هر خواننده­ای را به شگفتی وا می­دارد.1

هدف اصلی قرآن از نقل قصه­ها عبوردادن انسان از گذرگاه تاریک و رساندن او به سرزمین روشنایی و هدایت است. ولی ضمن آن، گاه مناسبتی ایجاب می­کند که داستان برگزیده­ای به شیوه­ی متناسب و با زیبایی هنری راستین، ایراد شود؛ لیکن نه براساس خیال­پردازی و قصه­آفرینی، بلکه براساس ابتکار و آفرینش هنری در چگونگی گزارش و اتکا بر واقعیت­های قاطع و تردیدناپذیر. از این­رو روش قرآن در نقل قصه­ها تحت عنوان«روش قصه­پردازی قرآن» یاد می­شود.2 با این مبنا هرگاه قصه­های ما از قصه­های قرآن الهام بگیرد، باورهای زیباشناسی هنرمند نیز تغییر می­یابد.
قصه، حدیث، نبأ، مثل

قصه، مفرد«قِصص» و مترادف«قَصص» به­ معنای«سرگذشت» و«خبر» می­باشد. در قرآن، قصص به­معانی غیرداستانی نیز آمده است، مانند«پی­جویی»، «بیان» و در شش مورد به­معنای داستان می­باشد. کلمه­ی قصص 27بار به صورت فعل و اسم به­کار رفته است.3
قصه­ی قرآنی یعنی پی­گرفتن اخبار گذشتگان.«لقد کان فی قصصهم عبره لاولی­الالباب»(در داستان­هایشان برای خردمندان عبرتی است) (یوسف،111).4
"حدث"، به­وجود آمده و "حدیث"، هر چیز تازه را گویند، قول باشد یا فعل. مانند«هل اتیک حدیث موسی(آیا به تو حکایت موسی رسیده است) (نازعات، 15).
کلمات نبأ و انباء هرگاه در مورد سرگذشت اقوام و حوادث زندگی به­کار رود، معنای داستان و خبر دارد.
راغب چند خاصیت برای نبأ قائل است:

- واقعی و عاری از دروغ باشد.
- مفید علم یا ظن باشد.

فیل(سوره فیل)، طالوت و جالوت(بقره،264-251) و داستان عزیر پیامبر(بقره، 259) قصه نیستند، بلکه نبأ می­باشند.
قرآن داستان­های خیلی کوتاه را«مَثَل» نامیده است. در مجمع­البیان داستان­های ساری و جاری بر زبان، مَثَل گفته شده است.
استعمال مَثَل در قرآن چند نوع است:

1.مثل­هایی که ضرب­المثلند.
2.مثل­هایی که داستان هستند.
مثل به­معنای داستان:
داستان شیطان«کمثل الذین...کمثل الشیطان اذ قال...» (حشر16- 15)، حبیب نجار«و اضرب لهم مثلاً اصحاب القریه»(یاسین 13)، و... .
مثل به­معنای ضرب­المثل:
(اعراف، 176)،(بقره، 261 - 264 - 265)،(زمر، 29) و... . 5
برای تعریف قصه­ی قرآن، از خود قرآن، دو شیوه استفاده می­شود:

 

الف. قیودی که در قرآن، درباره­ی قصه، ذکر شده:

تفکرانگیز بودن(یوسف، 2)

احسن­القصص(آل عمران، 62)
ایجادکننده­ی ثبات برای انبیا(هود، 120)
تذکر برای مؤمنین(هود، 120)
واقعی بودن قصه­ها(یوسف، 111)
تصدیق­کننده کتاب­های آسمانی قبل از خود(یوسف، 111)
جدیدبودن قصه­ها و روش پرداخت.6

 

ب. بررسی فنی قصه­های قرآن و به­دست آوردن قواعدی ثابت در آن.

قصه­های قرآن از لحاظ روش دارای این ویژگی­هاست:

در مقدمه همگی یا اغلب دارای تم(فکر غالب بر قصه)؛

مقدمه­ای کوتاه؛
بحران، گره و نقطه اوج؛
پایان، نتیجه و پیام؛

برای نمونه در سوره­ی یوسف تم قصه(خواب یوسف و خطری که او را تهدید می­کند) از مقام بلند یوسف، بلندنظربودن پدرش و حسادت برادرانش خبر می­دهد. بقیه­ی داستان توضیح این عناصر(تم) است. توطئه­ی برادران و فروختن یوسف بحران اول قصه است؛ زیرا از این لحظه سرنوشت یوسف تغییر می­کند. بحران دوم مبارزه با زلیخا و زندان رفتن وی و بحران سوم به دربار رفتن یوسف است. شاید اوج داستان هم در همین­جاست، از این به بعد گره­های داستان باز می­شود و عاقبت همگی به دربار آمده و به سجده می­افتند و سجده­ی ستاره­ها در اول داستان(تم) با سجده­ی آخر داستان کاملا مرتبط می­گردد.

روابط علت و معلول در حوادث داستان یوسف دیده می­شود، در قصه، زاویه­ی دید، با دلیل عوض می­گردد و گفت­وگو­ها کاملا براساس شخصیت هر فرد و شخصیت اصلی(یوسف) آورده می­شود و بقیه، در حد لزوم پرداخت می­گردند. در قصه­ی قرآن از نماد استفاده شده است. هفت گاو چاق و لاغر به هفت سال راحتی و قحطی تعبیر می­شوند.7

قصه­های قرآن دارای ملاک­های فنی قصه­ی امروزی، شامل شروع، اوج و پایان می­باشند. قصه­ی قرآن را قصه­ی ادبی نیز می­توان نامید و نباید تنها آن­را قصه­ی تاریخی دانست.8 کثرت قصه­های قرآنی در سوره­های بلند، از این­روست که به­خاطر بلندی آیه­ها، طنین آرام­شان مستعد داستان­گویی و استعمال قالب داستان برای ابلاغ پیامند.

قصه­های قرآن از لحاظ پراکندگی عناصر، قصه­ی کوتاه هستند. در قصه­ی کوتاه عنصری خاص برجسته می­شود و مدار قصه قرار می­گیرد، به­گونه­ای که دیگر عناصر در سایه­ی آن قرار می­گیرند. داستان کوتاه را خواننده نباید با شتاب بخواند، بلکه بایستی با درنگ و تأنی از آن بهره­مند گردد. حسن داستان کوتاه بیشتر در این است که خواننده به طول و تفصیل زائد بر نمی­خورد. داستان کوتاه حد فاصل رمان و قصه است و از حیث لحن طبیعی به رمان برتری دارد، هیچ شکل و قالبی در دنیای ادب نمی­توان پیدا کرد که تا این حد از«تصنع» به دور باشد.

فرق رمان و داستان کوتاه آنست که رمان به تشریح و داستان کوتاه به تجسم و توصیف می­پردازد. داستان کوتاه خوب، آموزش، شرح نهان و روشنگر و موضوع عمیقی دربر دارد، گوشه­ای از خصائص انسان را می­گوید؛ و دارای تمرکز است. داستان کوتاه، شخص، شی و قضیه­ای را شامل می­شود.9

عمر قصه و قصه­گویی به اندازه­ی پیدایش زبان و گویایی انسان است. قصه همواره منعکس­کننده­ی دیدگاه انسان درباره­ی جهان و عوامل ناشناخته­ی اطرافش و وسیله­ی انتقال و آموزش آداب و سنن، اعتقادات و تاریخ نسلی به نسل دیگر بوده است. در میان اقوام و فرهنگ­های گوناگون، هیچ قالب بیانی به اندازه­ی قصه نافذ و مؤثر نبوده است. این تأثیر آن­گاه که با بلاغت و اعجاز وحی همراه گشته، بسی افزون شده است؛ بنابراین در همان آغاز دعوت نیز قصه­گویی قرآن از ابزار تبلیغی آن بوده است.10
نمادین بودن قرآن نیز از ویژگی­های یک کلام بلیغ است. در اصطلاح ادبی، کنایه و توریه، دو گونه نام­آور رمز و نماد، به همین معنایند.
داستان­ها و تمثیل­های قرآن، همچون سایر ابعاد ادبی این کتاب بزرگ از دیرباز الهام­بخش هنرمندان، نویسندگان و محققان اسلامی بوده که در این زمینه آثار ماندگار و ارزشمندی را پدید آورده­اند.11

از دانشوران بزرگ فارسی زبان، فردوسی، عطار، سعدی و مولوی نام­آوران بدیل این عرصه­اند. در ادبیات عرب نیز ابن کثیر، فخر رازی و ثعالبی علاقه­ای خاص به جمع­آوری قصه­های پیشین نشان داده­اند. از دانشوران معاصر عرب، گروهی سرشناس به قصه­های قرآن اهتمام ورزیده­اند که بیشتر از مصر برخاسته­اند؛ همچون عبدالوهاب نجار با قصص­الانبیا، شیخ­محمد عدوی با دعوه­الرسل الی ­الله تعالی.12
در قصه­های قرآن، سه عنصر برجسته دیده می­شود: شخصیت، رویداد و گفتگو. در قصه­هایی که انذار و بیم­دهی هدف اصلی است،«رویداد» عنصر برجسته­ی قصه به­شمار می­رود. در قصه­هایی با هدف انگیزش عاطفی یا آرامش­بخشی به پیامبر و مؤمنان، عنصر مهم«شخصیت» است. و اگر هدف اصلی دفاع از دعوت اسلامی و پاسخ­گویی به مخالفان باشد،«گفتگو» عنصر مهم را می­سازد.13
برای نمونه قصه­­ی صالح(ع) را مرور می­کنیم. نخستین جلوه­های آن، در سوره­های شمس و قمر آمده است. در این جلوه­ها عنصر اصلی«رویداد» است؛ یعنی حوادث مصیبت­بار قوم ثمود. اما آن­گاه که دعوت اسلامی پیش می­رود، در جلوه­هایی در سوره­های اعراف و شعرا، عنصر قوی«گفتگو» بروز می­کند. در سوره­ی نمل این­بار انذار برای ستیزندگان پیامبر است و عنصر اصلی قصه به«رویداد» باز می­گردد که نزول عذاب الهی است.

 

شکل 1: فرم هندسی قصه   14

تفاوت قرآن با سخنان دیگر آن است که در عین خیال­انگیزی واقع­بینانه است و به اصطلاح رمانتیک نیست. 15
از تکرار قصه­های قرآن چند نکته را متوجه می­شویم؛ همه­ی پیامبران پیش از محمد(ص) پیام اصلی واحدی را تعلیم می­دادند؛ همه پیامبران امت­های خود را دعوت می­کردند تا رفتارشان را بر پایه عقاید درست بنا نهند؛ محمد(ص) نباید در برابر مخالفت­های سرسختانه دلسرد شود؛ زیرا قبل از او نیز پیامبران از سوی امت­هایشان مورد انکار قرار گرفته­اند؛ مخالفان محمد(ص) اگر روششان را اصلاح نکنند، خدا با آنان همان­گونه رفتار خواهد کرد که با امت­های سرکش قبلی رفتار کرده است. 16

تنوع روش نمایش

1. فشرده­ای از داستان بیان می­شود، سپس به تفصیل می­پردازد.(کهف)
2. نتیجه­ی داستان در آغاز می­آید و بعد تفصیل می­شود، نظیر ماجرای موسی.(قصص)
3.داستان به­طور غافلگیرکننده، مستقیم و بی­مقدمه گفته می­شود مانند تولد عیسی.
4.هدف از نقل ماجرا، تکیه بر قهرمانان آن است، مانند ابراهیم و اسماعیل در ساختن کعبه.(بقره،127)
5. راز ملاقات یا برخورد بر قهرمان و نظاره­گر و شنونده پوشیده است نظیر موسی و بنده صالح خدا.(کهف،61 - 79)
6. بازیگران فراموش می­شوند و راز قضیه با نیشخندی که نثار ناباوران می­شود، بر تماشاگران آشکار است.(قلم،17)
7. اندکی از راز قضیه بر تماشاگر آشکار و قهرمان مورد بیم است و زمانی ترس بر هر دو حاکم است، نظیر آوردن تخت سلیمان و در آمدن ملکه سبا به کاخ بلورین.
دامن خود، بر کشید، سرو، چو بلقیس      کآب، گمان کرد، آبگینه میدان 17

8. به­طور ناگهانی قهرمان و تماشاگر در آن واحد با هم برخورد می­کنند و راز مطلب بر هر دو معلوم است، مانند تولد عیسی.(مریم 18 - 33)
9. از تابلو­های مختلف تشکیل شده نظیر سوره یوسف که شامل بیست و هشت تابلو است. 18
درحالی­که انسان از این جلوه­های هنری در قصه­های قرآن حظ می­برد، می­بیند که ادبیات داستانی ما ادبیات غربی و گاه شرقی را الگو ساخته است، در صورتی که اندیشه و الهام­ها باید از منبع کامل و جمیلی باشد که به سرچشمه جمال جهان و زندگی متصل است. اگر تم داستان از قرآن سرچشمه بگیرد و به روش آن توجه کند اثری کامل و جاودانه خواهد شد.

نویسنده: ریحانه رضوانی

  • 1. حسینی(ژرفا)، ابوالقاسم؛ مبانی هنری قصه­های قرآن، قم، مرکز پژوهش­های اسلامی صدا و سیما، 1379، سوم، ص 15.
  • 2. طباطبایی، محمدحسین؛ داستان­های قرآن و تاریخ انبیا در المیزان، تهران، سبحان، 1378، دوم، ج 1، ص 9.
  • 3. موسوی گرمارودی، علی؛ داستان پیامبران ، تهران، قدیانی، 1377، هشتم، ج1، ص 8.
  • 4. حسینی(ژرفا)، ابوالقاسم؛ پیشین، ص 15.
  • 5. ولی­زاده اسدآبادی، علی؛ اشارات فنی به قصه­های قرآن، همدان، مفتون همدانی، 1378، اول، ص 21.
  • 6. همان، ص 23.
  • 7. همان، ص 24.
  • 8. همان، ص 25.
  • 9. سعیدیان، عبدالحسین؛دانشنامه ادبیات، تهران، ابن سینا، 1353، اول، ص 67.
  • 10. حسینی(ژرفا)، ابوالقاسم؛ پیشین ، ص 17.
  • 11. حداد، حسین؛ کتابشناسی قصه­های قرآنی، قم، اسوه، 1374، اول، ص 7.
  • 12. حسینی(ژرفا)، ابوالقاسم؛ پیشین، ص 19.
  • 13. همان، ص 130.
  • 14. حسینی، محمد، ریخت شناسی قصه­های قرآن؛ تهران، ققنوس، 1382، اول، ص 293.
  • 15. سید قطب، فولادوند محمد مهدی؛ آفرینش هنری در قرآن؛ تهران، بنیاد قرآن، 1360، دوم، ص 208.
  • 16. میر، مستنصر، محمدی مظفر، محمدحسن؛ ادبیات قرآن(مجموعه مقالات)؛ قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1387، اول، ص 63.
  • 17. همایون فرخ، رکن­الدین؛ دیوان حکیم مختاری غزنوی، تهران، علمی، 1366، ص 298، ب 2.
  • 18. سید قطب، پیشین، ص 159.