محكم و متشابه(قسمت اول)

متشابهات در قرآن

قال تعالی: «هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات، هن ام الكتاب و اخرمتشابهات، فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه، ابتغا الفتنه وابتغا تاویله ومایعلم تاویله الا اللّه، والراسخون فی العلم یقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما یذكر الا اولواالالباب).1
خداوند، قرآن را بر تو فرستاد، بخش عمده آن را آیات محكمه تشكیل می دهد، كه مرجعیت كتاب در همان آیات است در كنار آن ها آیات متشابه نیز قرار دارد ولی كسانی كه در دل های شان كجی هست، پیوسته در پی آیات متشابه می باشند، زیرافتنه جو و آشوب گر افكار و عقاید می باشند و به دنبال آنند تا با دست یازیدن به چنین آیاتی، آن را مورد سؤ استفاده قرار داده، طبق دل خواه خویش تاویل و تفسیركنند در حالی كه تاویل صحیح آن را جز از راه خدایی نمی توان یافت دانش مندان راستین و استوار، از همین راه رفته چنین گویند: تمامی آیات متشابه و محكم، از یك سرچشمه نشات گرفته، پس در پشت پرده ظاهر، حقیقتی نهفته است كه باید آن رایافت و عاقبت جوینده یابنده است البته این واقعیت را جز خردمندان یادآورنمی شوند.
طبق این آیه كریمه، بخشی از آیات قرآن متشابه می باشد كه مایه شبهه و گاه دست آویزی برای فتنه جویان گردیده است !.
اكنون جای این پرسش است: چرا چنین شده و آیات متشابه كدامند كه چنین ویژگی را دارند؟
در پاسخ به این سؤال، ناگزیر از مطرح نمودن مطالب زیر می باشیم:

 

احكام و تشابه

احكام در قرآن به سه معنا به كار رفته:
1. استوار بودن گفتار یا كرداری كه راه خلل و شبهه در آن بسته باشد در مقابل آن، متشابه قرار دارد، گفتاری نارسا یا كرداری شبهه انگیز.
2. پایدار و ثابت بودن، در مقابل ناپایدار احكام ثابته در شریعت را محكم گویند، در مقابل احكام منسوخه چنان چه در باب ناسخ و منسوخ اصطلاح «احكام» به كارمی رود و بر آیات غیر منسوخه «محكمه» گفته می شود.
3. اتقان و دقت در عمل یا گفتار، كه بر اساسی متین و مستحكم استوار بوده باشد، آن را محكم یا مستحكم گویند چنان چه در سوره هود آمده: «كتاب احكمت آیاته ثم فصلت من لدن حكیم خبیر» 2آیات قرآنی تماما حساب شده و باكمال دقت و بر پایه ای مستحكم استوار گردیده، آن گاه در بخش های گوناگون برپیامبر اسلام (ص) نازل گردیده است.
احكام ـ به معنای سوم ـ تمامی آیات قرآن را در بر می گیرد و به معنای دوم، مخصوص آیات غیر منسوخه است به معنای نخست صرفا در مقابل آیات متشابهه به كار رفته است، كه این معنا اكنون مورد بحث ما است:
محكم ـ در مقابل متشابه ـ به معنای استوار و خلل ناپذیر، از ریشه «حكم حكما» به معنای «منع منعا» گرفته شده است و معنای بازداشتن و جلوگیری از هرگونه اخلال گری و تباهی را می رساند بدین جهت دهانه اسب (لگام) را در لغت عرب «حكمه الفرس» گویند، زیرا لگام او را از سركشی و ناهم واری در حركت باز می دارد.
راغب اصفهانی گوید: «حكم، اصله: منع منعا لاصلاح» حكم در اصل به معنای منع نمودن و جلوگیری به كار رفته است البته جلوگیری از افساد به جهت اصلاح خواهد بود، لذا هر سخن و گفتاری كه رسا و شبهه ناپذیر باشد و مورد كج فهمی قرارنگیرد، به چنان گفتار ـ و حتی كرداری ـ محكم گویند، یعنی مستحكم و خلل ناپذیر.
تشابه نیز در قرآن به دو معنا به كار رفته:
1. همانند و یك سان بودن، چنان چه در سوره زمر می خوانیم: «اللّه نزل احسن الحدیث كتابا متشابها مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم3، خداوند بهترین گفتار را فرو فرستاده و آن نوشته ای است (سر تا پا) یك سان و یك نواخت (در نیرومندی بیان و استواری گفتار) قابل تكرار در تلاوت آنان كه از پروردگارشان می هراسند، اندام بدنشان از آن به لرزه می افتد» این خود دلیل برآن است كه از نزدخداوند فرو فرستاده شده و سخن بشری نیست، زیرا اگر گفتاری همانند گفتارآدمیان بود، هرآینه در آن اختلاف و دگرگونی به چشم می خورد «و لو كان من عندغیراللّه لوجدوا فیه اختلافا كثیرا». 4
2. شبهه انگیز بودن، چنان چه گفتار یا كرداری ـ بر اثر احتمالاتی چند ـ شبهه برانگیز باشد و مقصود پنهان گردد در سوره بقره آمده: «ان البقر تشابه علینا» 5 گاوی كه دستور ذبح آن صادر گشته اكنون برای ما ـ بنی اسرائیل ـ مایه شبهه گردیده روشن نیست كه مقصود، كشتن یك گاو معمولی است یا آن كه در پس پرده این دستور، رازی نهفته كه ما از آن آگاهی نداریم.
در آیه 7 سوره آل عمران «متشابهات» به همین معنا به كار رفته است برخی آیات، بر اثر وجوه محتمله، ظاهری شبهه انگیز به خود یافته، دست خوش كج اندیشان قرارگرفته تا با تاویل بردن آن ها مایه فتنه گردند و مردم ساده لوح را از راه به دربرندتشابه، به همین معنای دوم، مورد بحث ما است:
تشابه از ریشه «شبه» اسم مصدر، به معنای «مثل و همانند» یا «شبه» مصدر، به معنای همانند بودن گرفته شده است، كه این همانندی مایه شبهه گردد، زیراحقیقت پنهان گردیده، حق و باطل به هم آمیخته مایه اشتباه حق به باطل شده است، لذا یك گفتار یا یك كردار حق گونه به صورت باطل جلوه گر گردیده است.
اصطلاحا در تعریف آن گفته اند: «مالا ینبئ ظاهره عن مراده، آن چه ظاهر آن مراد واقعی اش را ارائه ندهد» نارسایی لفظ یا عمل موجب گردد كه حقیقت و واقع آن آشكار نباشد.
این تعریف خود نارسا است، زیرا شامل مبهمات نیز می گردد كه نیاز به تفسیردارند نه تاویل متشابه باید علاوه بر نارسایی و ابهام، مایه شبهه و اشتباه نیز باشد لذا راغب اصفهانی ـ در تعریف متشابه ـ بهتر گفته است:
«و المتشابه من القرآن ما اشكل تفسیره لمشابهته بغیره، متشابهات قرآن آن باشد كه تفسیر آن مشكل آید، زیرا نمود آن چه هست را ندارد و به چیز دیگر شباهت دارد» لذا در مورد قرآن، آن چیز دیگر جز ضلالت و گم راهی نباشد «فماذا بعد الحق الاالضلال» 6 پس كلام حق (قرآن كریم) هرگاه نمودی جز حق داشته باشد و به باطل همی ماند، آن را متشابه گویند.
طبق این تعریف، تشابه ـ در آیات متشابهه ـ تشابه حق و باطل است كه سخن حق گونه خداوند، باطل گونه جلوه گر شود.
از این رو، تشابه علاوه برآن كه بر چهره لفظ یا عمل، پرده ای از ابهام می افكند، موجب شبهه نیز می باشد بدین ترتیب هر متشابهی هم به تفسیر نیاز دارد كه رفع ابهام كند و هم به تاویل نیاز دارد تا دفع شبهه كند لذا تاویل نوعی تفسیر است كه علاوه بر رفع ابهام، دفع شبهه نیز می كند بنابراین مورد تاویل نسبت به تفسیر، اخص مطلق است هر كجا تاویل باشد، تفسیر نیز هست تفسیر در مورد مبهمات است كه در محكم و متشابه هر دو وجود دارد و تاویل صرفا در متشابه است كه هم ابهام وهم تشابه دارد.

 

تفسیر و تاویل

در تعریف تفسیر گفته اند: «التفسیر، كشف القناع عن اللفظ المشكل، تفسیر، برگرفتن نقاب از چهره الفاظ مشكله است».
تفسیر آن گاه است كه هاله ای از ابهام لفظ را فرا گرفته، پوششی بر معنا افكنده باشد تا این كه مفسر با ابزار و وسایلی كه در اختیار دارد در زدودن آن ابهام بكوشد. 7
تفسیر از ریشه «فسر الامر» به معنای اوضحه و كشف عنه (آشكار نمودن) گرفته شده است فسر و فسر مانند كشف و اكتشف، مجرد و مزید فیه، یك معنا می دهند(هر دو متعدی به یك مفعول می باشند) جز آن كه مزید فیه، از باب «زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی» 8 مبالغه در امر را می رساند لذا كشف از اكتشف اعم است، زیرا كشف، مطلق ظاهر نمودن را می رساند ولی اكتشف، دلالت دارد كه اعمال نیروی بیش تری در استخراج و اكتشاف (ظاهر نمودن) به كاررفته است هم چنین فسر، مطلق بیان و توضیح است ولی فسر دلالت دارد كه درتبیین و تفسیر، نیروی بیش تری به كار افتاده و كار به آسانی انجام نگرفته، وگرنه ترجمه ای بیش نیست.
تاویل، از ریشه «اول» گرفته شده، لذا تاویل به معنای ارجاع دادن می باشدتاویل در موردی به كار می رود كه گفتار یا كرداری مایه شبهه گردیده، موجب حیرت وسرگردانی شده باشد، چنان چه در تعریف «متشابه» گذشت لذا تاویل گر (كسی كه راه تاویل صحیح را می داند) در جهت رفع شبهه اقدام نموده، ظاهر شبهه انگیز آن گفتار یا كردار را به جای گاه اصلی خود (وجه صحیح آن) باز می گرداند.
مصاحب موسی هنگامی كه او را در شگفتی یافت، به وی نوید داد تا او را از سركار خود با خبر سازد و تاویل درست كردار خود را با وی در میان گذارد: «سانبؤك بتاویل ما لم تستطع علیه صبرا9، به زودی تو را از تاویل آن چه نتوانستی بر آن شكیبا باشی، آگاه خواهم ساخت».
علاوه بر معنای فوق، تاویل معنای دیگری نیز دارد كه هم آیات متشابهه و هم آیات محكمه را شامل می شود این معنای تاویل به «بطن قرآن» تعبیر می شود ودلالت درونی قرآن را می رساند معنای بطن در مقابل دلالت ظاهری و برونی قرآن كه از آن به «ظهر قرآن» تعبیر می شود، قرار گرفته و این معنای باطنی برای تمامی آیات وجود دارد پیامبر اكرم (ص) می فرماید: «ما فی القرآن آیه الا و لها ظهر و بطن، در قرآن آیه ای نیست مگر آن كه ظهر و بطن دارد» از امام محمد باقر(ع) پرسیدند: مقصود از ظهر و بطن چیست ؟
فرمود: «ظهره تنزیله و بطنه تاویله، منه ما قد مضی، و منه ما لم یكن، یجری كما تجری الشمس والقمر» 10 ظهر قرآن همان دلالت ظاهری قرآن است كه از قرائن، از جمله شان نزول آیه، به دست می آید و جنبه خصوصی دارد ولی بطن قرآن، دلالت باطنی آن است كه با قطع نظر از قرائن موجود، برداشت های كلی است كه از متن قرآن به دست می آید و همه جانبه وجهان شمول است، لذا پیوسته مانند جریان آفتاب و ماه در جریان است.

  • 1. آل عمران3: 7.
  • 2. هود11: 1.
  • 3. زمر39: 23.
  • 4. نسا 4: 82.
  • 5. بقره 2: 70.
  • 6. یونس 10: 32.
  • 7. عوامل ابهام و وسایل زدودن آن، كه همان منابع و مبانی تفسیری می باشد در مقالی جدا آورده می شود.
  • 8. یعنی هرچه بر مواد لفظ افزوده شود، بر مفهوم بیش تری دلالت می كند.
  • 9. كهف 18: 78.
  • 10. صفار، بصائر الدرجات، ص 195.