تحدی قرآن(قسمت اول)

تحدی به معنای هم آورد خواستن است قرآن مكررا ناباوران را به مبارزه وهماوردی خوانده، گوید: «اگر باور ندارید كه این قرآن سخن خدا باشد و گمان می برید ساخته و پرداخته دست بشر است، هرآینه آزمایش آن آسان است، سخن دانان و سخن وران خود را وادارید تا در این راستا نیروی خود را به كار گیرند وسخنی هم چون قرآن، زیبا و شیوا، محكم و استوار، و حكمت وار، بسازند و ارائه دهند، ولی هرگز چنین اقدامی نتوانید كرد، زیرا به خوبی می دانید كه قرآن همانندسخن بشر نیست».

 

مراحل تحدی

قرآن در چند مرحله، تحدی و هم آورد خواستن خود را مطرح كرده:

1. نخست به طور مطلق سخنی همانند قرآن بیاورند:
«ام یقولون تقوله، بل لا یؤمنون فلیاتوا بحدیث مثله ان كانوا صادقین1، آیامی گویند: آن را بر بافته ؟ (نه) بلكه باور ندارند! پس سخنی همانند آن بیاورند، اگرراست می گویند».

2. سپس به اندازه ده سوره را مطرح نمود هرچند كوچك باشند:
«ام یقولون افتراه، قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كن تم صادقین2، آیا می گویند كه آن را به دروغ به ما نسبت داده است ؟بگو: پس همانند ده سوره آن، حتی اگر افترا گونه باشد بیاورید و هر كس را كه خواهید (به شهادت و داوری) بخوانید، اگر راست می گویید».

3. آن گاه، برای آن كه از اعتبار مدعیان بكاهد، پیش نهاد كرده كه یك سوره همانند قرآن بیاورند:
«ام یقولون افتراه، قل فاتوا بسوره مثله، و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقین(3)، اگر راست می گویید، همانند یك سوره آن بیاورید».

4. و برای آخرین بار، با قاطعیت هرچه تمام تر، عجز و ناتوانی نهایی آنان را اعلام نمود:
«و ان كنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله، وادعوا شهداكم من دون اللّه ان كنتم صادقین فان لم تفعلوا و لن تفعلوا، فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجاره اعدت للكافرین3، اگر ناباورید نسبت به آن چه بر بنده خویش فروفرستاده ایم، پس همانند یك سوره آن بیاورید، یا سوره ای از هم چون فردی بیاوریدو اگر (چنین كاری را) نكردید و هرگز نتوانید كرد، پس پروا كنید از آتشی كه فروزنده آن آدمیان و سنگ خارا می باشد و برای كافران آماده گردیده است».در این آیه ذكر آدمیان در كنار سنگ خارا كنایه از آن است كه آدمیان فاقد شعور وتهی از خرد و اندیشه، هم چون سنگ خارا بوده و در كنار آن قرار دارند و در آتش سرسختی می سوزند.

5. آن گاه و پس از این تجربه تلخ و ناگوار برای ناباوران، روی سخن را به توده بشریت كرده، برابر ابدیت اعجاز و تحدی قرآن را اعلام نموده است: «قل لئن اجتمعت الا نس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهیرا4، بگو: اگر تمامی انس و جن (كه در بستر تاریخ قرارگرفته اند) گرد هم آیند و بخواهند همانند این قرآن بیاورند، هرگز نتوانند، گرچه همگی پشت در پشت یك دیگر قرار گیرند».

 

نكته جالب

در آیات تحدی به ویژه دو آیه اخیر، نكته جالبی وجود دارد كه سر اعجاز را بیش از هر چیز روشن و مبرهن می سازد در آیه 24 سوره بقره عبارت «ولن تفعلوا» اخبار ازآینده به صورت مطلق است بدین معنا كه هرگز و برای ابدیت هم آوردی با قرآن نیاید، در سوره اسرا آیه 88 نیز همه جهانیان را از هم آوردی با قرآن ناتوان دانسته است این یك اخبار غیبی است كه جز از زبان «عالم الغیب والشهاده» امكان صدور ندارد هر نیرومند و صاحب هنری كه در مقام تحدی و هم آوردی برآید، حداكثر می تواند هم آوردان معاصر و مجاور خویش را تا حدودی بشناسد و باشناخت اندازه توانایی آنان و مقایسه با توانایی خویش، خود را برتر بداند ولی هرگزكسی جرات آن را ندارد كه برای آینده و برای همه جهانیان، خود را برتر شمارد، زیراشناختی به آیندگان و همه جهانیان نمی تواند داشته باشد.ولی قرآن این شهامت را نشان داده و با كمال جرات ناتوانی بشریت را در مقابله با قرآن برای همیشه و برای همه جهانیان در پهنای تاریخ اعلام نموده، كه این جرات و شهامت بزرگ ترین دلیل اعجاز قرآن است علاوه برآن كه خود یكی ازبزرگ ترین اخبار غیبی قرآن به شمار می رود، چنان كه گذشت.

 

دامنه تحدی

همان گونه كه متذكر شدیم تحدی و هم آورد خواستن قرآن فراگیر است، همه جهانیان را شامل می شود و دامنه آن برای همیشه گسترده است، همان گونه كه برای دیروز بوده برای امروز و فردا نیز پابرجا است ولی برخی را گمان است كه تحدی قرآن مخصوص همان دوره اول بوده، مخاطبین آن عهد مورد تحدی قرار گرفته اند واین امر تا امروز گسترش ندارد، گرچه دلیل اعجاز قرآن ـ كه همان عجز عرب آن روزاست ـ برای همیشه است یعنی امروزه برای اثبات اعجاز قرآن، به عجز فصحای عرب معاصر نزول كه از مقابله و معارضه با آن ناتوان بودند، استدلال باید كرد، و هرگز فصحا و سخن دانان همه دوره ها مورد تحدی قرار نگرفته اند نویسنده مصری معروف «بنت الشاطی» چنین می گوید: «معیار تحدی قرآن همان عجز فصحای عرب در عصر بعثت است ولی دلیل اعجاز آن برای همیشه است و عرب و عجم راشامل می باشد عجز سخن سنجان عصر اول ـ كه اصل بلاغت و فصاحت اند ـ برهان قاطعی است برای روشن شدن مساله تحدی» (6) یعنی عجز سخن وران آن روز كفایت می كند و نیازی به پا برجا بودن موضع تحدی قرآن تا امروز نیست.

شاید نویسنده یادشده بیم آن داشته كه اگر گفته شود قرآن هم چنان در موضع تحدی خود پابرجا است، به ناگاه آتش كفر و الحاد ـ كه در میان سخن دانان عرب كم نیست ـ زبانه كشد، در صدد مقابله برآمده و همانند قرآن سخنی موزون و استوارارائه دهند و در پی آن بزرگ ترین پایه و ستون استوار دعوت اسلامی، از هم فروریزد ولی او باید مطمئن باشد كه چنین اتفاقی نخواهد افتاد، زیرا قرآن بر اسلوب ویژه ای استوار است كه هرگز سخن بشری نمی تواند به آن برسد و حتی نمی تواندنزدیك آن گردد، چون كه اعجاز قرآن تنها بر شیوه بیانی آن استوار نیست، بلكه مجموعه لفظ و معنا، معیار اعجاز می باشد جمال لفظ و كمال معنا، زیبایی وفریبایی عبارات، در كنار بلندای افق محتوا قرار گرفته است كدام دانش ور و سخن ورتوانایی است كه بتواند چنین مفاهیم عالیه و نوآوری های وسیع و گسترده را در همه زمینه های معرفتی و شناختی، در چنین قالب های موزون و دل كش و دارای جذبه معنوی و روحانی در آورد و ساختاری چنین مستحكم و استوار در عین زیبایی منظرارائه دهد؟ تلاش در این راه سرانجامی جز رسوایی نخواهد داشت!

در عرصه تاریخ مواضع عبرت فراوانی وجود دارد كسانی در صدد معارضه با قرآن برآمده اند، اما آن چه ارائه كرده اند نه تنها همانند قرآن نبوده، بلكه از درجه كلام معمولی هم فروتر افتاده است و جز عار و ننگ دست آوردی برای خود فراهم نساخته اند هر كه با خود بیاندیشد تا این تجربه های تلخ تاریخ را تكرار نماید، ومواضع عبرت آن را درست ننگرد، پس اگر شرمنده خویش نگشت هرچه خواست انجام دهد «من جرب المجرب حلت به الندامه، هر كه آزمون شده ای را آزمون كند، جز پشیمانی دست آوردی نخواهد داشت».

دكتر عبداللّه دراز در این زمینه گوید: «هر كه شك و تردیدی دارد و گمان می برد كه در میان سخن دانان كسانی هستند كه توانایی هم آوردی با قرآن را دارند، می تواند به آسانی آن را آزمایش كند، به ادبا و سخن دانان عصر خویش مراجعه و از آنان پرسش نماید: آیا كسی از شما توانایی هم آوردی با قرآن را دارد؟

اگر گفتند: آری «لونشا لقل نا مثل هذا5، اگر بخواهیم می توانیم همانند آن بیاوریم» ! پس به آنان بگوید: «هاتوا برهانكم6، شاهد صدق این مدعی را ارائه دهید» و اگرگفتند: «لا طاقه لنا به7، ما را توانایی آن نیست» پس به آنان بگوید: چه شهادتی بر اعجاز بالاتر از اظهار ناتوانی است ؟ آن گاه به تاریخ رجوع كند و از آن بپرسد: «ما بال القرون الا ولی8، حال گذشتگان چگونه بوده است؟» هرآینه تاریخ پاسخ خواهد داد كه هیچ كس سر خود را در مقابل قرآن نیفراشته است و آن گروه ناچیزی كه سر به سوی قرآن تافتند، با رسوایی و بار ننگ بازگشتند و روزگار برآثار آنان خط بطلان كشید و به دست فراموشی سپرد».9

 

تحدی در برتری سخن

گاه گفته می شود كه توانایی در صنعت سخن وری و قدرت بیان در همه مردم یكسان نیست و این قدرت بر حسب ذوق و سلیقه و نحوه اندیشه و بینش هرانسان تفاوت می كند هر فرد از افراد انسانی مواهب و یافته هایی ویژه خود دارد كه ساختار و شخصیت درونی او را تشكیل داده است هر نویسنده یا صاحب سخنی گوشه ای از یافته های شخصی خویش را ـ كه ویژه خود او است ـ ارائه می دهد «ازكوزه برون هر آن طراوت كه در اوست» ازاین رو شیوه های گفتاری و نوشتاری هرنویسنده با دیگری هم سان نخواهد بود لذا چگونه می توان مردم را به تحدی (هم آوردی با قرآن) خواند «فلیاتوا بحدیث مثله»10 در صورتی كه آنان ازهم آوردی با یك دیگر نیز عاجزند؟!.

ولی پوشیده نباشد كه هم آوردی خواستن (تحدی) در آن نیست كه سخنی هم سان و همانند سخن خدا بیاورند گونه ای كه در شیوه بیان و نحوه تعبیر كاملاهمانند باشد، زیرا این گونه همانندی جز با تقلید امكان پذیر نیست11 بلكه مقصود از «تحدی» آوردن سخنی است كه هم چون قرآن از نظر معنویت دارای جای گاهی ارجمند و والایی بوده و در درجه اعلای بلاغت و فصاحت قرارگرفته باشد، سخنی توانا و قدرت مند، رسا و گویا، با محتوایی بلند و متین و استوارباشد علمای بیان طبق معیارهای مشخص، درجات رفعت و انحطاط هر كلامی رامعین ساخته اند و برتری كلامی بر كلام دیگر با همین معیارها مشخص می گردد درعلم «بلاغت» به تفصیل از آن معیارها سخن گفته شده است.

  • 1. طور 52: 34 ـ 33.
  • 2. هود 11: 13.
  • (3). یونس 10: 38.
  • 3. بقره 2: 24 ـ 23.
  • 4. اسرا 17: 88.
  • (6). عایشه بنت الشاطئ، الاعجاز البیانی، ص 66 ـ 65.
  • 5. انفال 8: 31 این آیه نقل كلام مشركین است كه در آن روزگار گفتند و خود را رسوا ساختند.
  • 6. بقره 2: 111.
  • 7. بقره 2: 286.
  • 8. طه، 20: 51.
  • 9. ر ك: عبداللّه دراز، النبا العظیم، ص 75 نمونه هایی از آن رسوایی ها را در التمهید، ج4، ص 227 به بعدآورده ایم.
  • 10. طور 52: 34.
  • 11. چنان چه مسیلمه كذاب و برخی دیگر همین كار تقلیدی را انجام داده، خود را رسوا ساخته اند ر ك: التمهید، ج 4، ص 228 و 257.