آشنائی با اعجاز قرآن(قسمت اول)

اعجاز از ریشه «عجز» (ناتوانی) به معنای ناتوان ساختن می باشد. ناتوان ساختن بر دو گونه است: یكی آن كه توانایی كسی قهرا از وی سلب شود و او به عجز درآید، مثلا اگر شخصی قدرت مالی یا مقامی دارد، آن مال یا مقام از او با زور گرفته شود واو به خاك مذلت بنشیند دیگر آن كه كاری انجام گیرد كه دیگران از انجام و یاهم آوردی با آن عاجز باشند، بدون آن كه درباره آنان هیچ گونه اقدام منفی به عمل آمده باشد،

مثلا ممكن است كسی در كسب كمالات روحی و معنوی به اندازه ای پیشرفت كند كه دست دیگران بدو نرسد و از روی عجز دست فرو نهند در مثل گویند: «فلان اخرس اعداه، فلانی زبان دشمنان خود را بند آورد» مقصود آن است كه آن اندازه آراسته به كمالات گردیده و كاستی ها را از خود دور ساخته كه جایی برای رخنه عیب جویان باقی نگذارده است شاعر گوید:
شجو حساده و غیظ عداه ان یری مبصر و یسمع واع.
«برای فزونی غم و اندوه حسودان وی و خشم و نگرانی دشمنانش، همین بس كه بیننده ای چشم خود را بگشاید و شنونده ای گوش فرا دهد»
یعنی آن اندازه فضایل محاسن اخلاقی وی فراگیر شده كه هر كس چشم بگشاید و گوش فرا دهد جز آن نبیند و نشنود، به همین جهت دشمنان و حسودان خود را به زانو درآورده است.
اعجاز قرآن از نوع دوم است، یعنی در بلاغت، فصاحت، استواری گفتار، رسابودن بیان، نوآوری های فراوان در زمینه معارف و احكام و دیگر ویژگی ها، آن اندازه اوج گرفته كه دور از دسترس بشریت قرار گرفته است از این جهت قرآن را «معجزه خالده، معجزه جاوید» گویند این حالت برای قرآن، همیشگی و ثابت است، چراكه این كتاب بزرگ قدر، سند شریعت جاوید اسلام است.

پیشینه بحث

مساله «اعجاز قرآن» از دیر زمان مورد بحث و نظر دانشمندان بوده است شاید اولین كسی كه در این زمینه بحث كرده و مساله را به صورت كتاب یا یك رساله درآورده ـ طبق گفته ابن ندیم1 ـ محمد بن زید واسطی (متوفای 307) است وی از بزرگان اهل كلام می باشد و كتاب هایی در این زمینه به نام «الامامه» و «اعجاز القرآن فی نظمه و تالیفه» نگاشته است برخی پیش از او، ابو عبیده معمر بن المثنی (متوفای 209) را یاد می كنند، او كتابی در دو مجلد درباره اعجازقرآن نوشته است هم چنین ابوعبید قاسم بن سلام (متوفای 224) كتابی در اعجازقرآن دارد اما این نوشته ها اكنون در دست نیست.
قدیمی ترین اثری كه در این زمینه در دست است، رساله «بیان اعجاز القرآن» نوشته ابو سلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم خطابی بستی2 (متوفای 388) است این اثر ضمن مجموعه ای با عنوان «ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن» اخیرا به چاپ رسیده است مؤلف این رساله، مساله اعجاز القرآن را از بعد «بیانی» باشیوه ای جالب مطرح ساخته و درباره انتخاب واژه ها در قرآن و نكته سنجی ها متناسب و هم آهنگ سخن گفته و برجستگی قرآن را در این انتخاب و چینش شگفت آور كاملا آشكار ساخته و به خوبی از عهده آن برآمده است.
دو رساله دیگر این مجموعه یكی تالیف ابوالحسن علی بن عیسی رمانی (متوفای 386) از بزرگان اهل كلام و اندیشمندان جهان اسلام است نوشته های او در زمینه های قرآنی بسیار ارزشمند و مورد عنایت شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی در تفسیر گران قدرش «التبیان» قرار گرفته است دیگری رساله «شافیه» نوشته شیخ عبدالقاهر جرجانی (متوفای 471) است جرجانی پایه گذارعلوم بلاغت، به صورت علم مدون می باشد این شخصیت بزرگ جهان علم و ادب، سه نوشته ارجمند ـ در این زمینه ـ برای همیشه به یادگار گذارده است: اسرارالبلاغه، دلایل الاعجاز و آخرین آن ها رساله «شافیه» است رساله شافیه خلاصه وچكیده مباحث دو كتاب پیش را ـ كه به مثابه مقدمه برای وصول به اعجاز می باشد به گونه ای موجز و فشرده عرضه كرده است وی خدمتی شایسته به عالم ادب در راه رسیدن به اعجاز قرآن انجام داده است.

ابوبكر باقلانی (متوفای 403) و امام فخر رازی (متوفای 606)، و كمال الدین زملكانی (متوفای 651) هر یك كتابی مبسوط در این زمینه نوشته و مساله اعجازقرآن را به گونه تفصیلی مورد بحث قرار داده اند امام یحیی بن حمزه بن علی علوی زیدی (متوفای 749) كتاب «الطراز فی اسرار البلاغه و حقائق الاعجاز» را در سه مجلد نوشته كه در جلد سوم تمامی نكات بلاغی و اسرار بدیع را بر آیه های قرآن پیاده كرده، و به خوبی از عهده این كار برآمده است جلال الدین سیوطی (متوفای 910) نیز به طور گسترده كتابی در سه مجلد ضخیم با عنوان «معترك الاقران فی اعجاز القرآن» به رشته تحریر درآورده است.
اخیرا كتاب ها و رساله های فراوانی در زمینه اعجاز قرآن نوشته شده كه مشهورترین آن ها عبارت اند از: «المعجزه الخالده» علامه سید هبه الدین شهرستانی، «اعجاز القرآن» استاد مصطفی صادق رافعی، «النبا العظیم» استاد عبداللّه دراز، «اعجاز قرآن» علا مه طباطبایی علاوه نوشته هایی نیز به عنوان مقدمه تفسیر نوشته اند مانند مقدمه تفسیر «آلا الرحمان» شیخ محمد جواد بلاغی و «البیان» استادآیت اللّه خویی.

معجزه یك ضرورت دفاعی

بدون شك معجزه برای پیامبران ـ به ویژه اولوالعزم3 ـ یك وسیله اثباتی به شمار می رود تا سند نبوت و شاهد صدق دعوت آنان قرار گیرد و گواه آن باشد تا كه از جهان غیب پیام آورده اند لذا معجزه ای كه به دست آنان انجام می گیرد باید نشانه ای از «ماورای الطبیعه» باشد، یعنی كاری انجام گیرد كه طبیعت این جهان ازعهده انجام آن عاجز باشد، به همین جهت آن را «خارق العاده» 4توصیف می كنند، یعنی بیرون از شعاع تاثیرات طبیعی مالوف (عوامل طبیعی شناخته شده ومعروف) قرار گرفته است.
اكنون این سؤال پیش می آید كه معجزه یك ضرورت تبلیغی است یا ضرورت دفاعی ؟
یعنی پیامبران دعوت خود را از همان روز نخست با معجزه آغاز می كنند، یا موقعی كه با شبهه های منكرین روبه رو می شوند معجزه ارائه می دهند؟
سیره پیامبران و صراحت قرآن بر امر دوم دلالت دارد اساسا هیچ پیامبری از همان آغاز، دعوت خود را با معجزه هم راه ننمود، ولی هنگامی كه با منكران روبه رو گردید ودرخواست معجزه نمودند ـ یا بدون درخواست و صرفا برای دفع شبهات آنان معجزه آورده است دعوت انبیا عین صراحت حق است كه با فطرت اصیل انسان دم ساز و با عقل سلیم هم آهنگ می باشد چیزی را می گویند كه فطرت و عقل بشری بی درنگ و آزادانه آن را می پذیرد «و بالحق انزلناه و بالحق نزل5، ما قرآن را كه عین حقیقت است فرو فرستادیم (یعنی حقیقتی آشكار و انكار ناپذیر) و همین گونه فرود آمد» «له دعوه الحق6، خدا را دعوتی است حق و روشن» «فتوكل علی اللّه انك علی الحق المبین7، بر خدای خود تكیه كن راهی كه می روی حق و آشكاراست» «ذلك الكتاب لا ریب فیه8، این كتاب جای تردیدی در آن نیست» ، یعنی آن اندازه شواهد صدق، آن را فرا گرفته كه راه تشكیك و تردید در آن رابسته است «لقد جات رسل ربنا بالحق9، پیامبران همگی حق آور بودند» «یاایها الناس قد جاكم الحق من ربكم10، ای مردم ! آن چه را كه برای شما آمده صرفا حقیقت آشكاری است» «اللّه الذی انزل الكتاب بالحق و المیزان11، خداوندی كه كتاب و شریعت را حقیقتی آشكار و معیار سنجش حق از باطل قرارداد».

ازاین رو در جای جای قرآن تصریح شده كه صاحب نظران اندیشمند، بی درنگ دعوت حق را می پذیرند و به ندای حقیقت لبیك می گویند تنها كسانی كه حق راخوش آیند ندارند یا با مصالح موهوم خویش سازگار نمی بینند، آن را نمی پذیرند، گرچه در دل به حق بودن آن اذعان و اعتراف دارند «و یری الذین اوتوا العلم الذی انزل الیك من ربك هو الحق و یهدی الی صراط العزیز الحمید» 12، دانشمندان اندیشمند به خوبی در می یابند آن چه بر تو نازل گشته، صرف حقیقت است و به سوی راه حق تعالی كه عزیز و حمید است هدایت می كند» مقصود از عزیز، یگانه قدرت قاهره حاكم برجهان هستی است و حمید به معنای ستوده و پسندیده است «و لیعلم الذین اوتوا العلم انه الحق من ربك فیؤمنوا به فتخبت له قلوبهم13، تا دانشوران بدانند كه شریعت الهی محض حق است و آن را باور دارند و دل های شان در برابر آن خاشع و حالت نرمش پیدا كند».
درباره فرهیختگان از ترسایان نجران در پیش گاه قرآن، با ستایش از آنان، چنین گوید: «و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق14، همین كه بشنوند آن چه را كه بر پیامبر نازل گشته، می بینی دیدگانشان (از شدت شوق و وجد درونی) لبریز از اشك گردد، زیرا حق را دریافته اند».
آری، كسانی كه حق ستیزند در برابر آن ایستادگی می كنند: «لقد جئناكم بالحق ولكن اكثركم للحق كارهون15، ما آن چه كه آوردیم حقیقت آشكاری است، ولی بیش تر شما حق را خوش ندارید» «و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما وعلوا16، گرچه (با زبان) آن را انكار نموده، ولی در دل آن را شناخته، باورداشته اند و این انكار ناشی از حالت ظلم و استكبار آنان است» لذا طبق منطق قرآن، هم واره حق آشكار است و باطل خودنما و برای پذیرفتن حق دلیلی جز فطرت وحجتی جز خرد حاجتی نیست برای حق جویان و حقیقت پویان دلیلی روشن تر ازبیان خود حق نمی باشد و به حجت و برهان نیاز ندارد، زیرا حق، خود آشكار است و فطرت پاك آن را پذیرا است.

  • 1. ر ك: الفهرست، ص 63 آن جا كه از علوم قرآنی سخن می گوید و ص 259 آن جا كه از مذاهب اهل اعتزال بحث می كند (چاپ قاهره ـ الاستقامه).
  • 2. بست: شهركی در نزدیكی كابل محل اقامت وی بوده است ر ك: مقدمه كتاب «ثلاث رسائل فی اعجازالقرآن» ، و نیز مقدمه التمهید، ج1، ص 8.
  • 3. پیامبران اولوالعزم پیامبرانی اند كه دارای شریعتی نو و كتابی تازه باشند، آنان پنج نفرند: نوح و ابراهیم وموسی و عیسی ومحمد(ص).
  • 4. یعنی خارج از محدوده عوامل مؤثر كه متعارف و شناخته شده است ولی هرگز بر خلاف ناموس طبیعت نیست، چه این كه قانون علیت، طبیعی و خدشه بردار نیست تنها علت به وجود آمدن معجزه، غیر متعارف بودن آن است ولی برای بشریت امكان شناخت آن بر اساس موازین طبیعی هرگز میسر نیست وگرنه هیچ پدیده ای در صحنه هستی بدون علت متناسب خود، امكان وجود ندارد و علت العلل اراده خداوندی است وچگونگی تاثیر در باب علیت نیز تحت اراده او است كه می تواند دگرگون سازد یا سرعت بخشد و معجزه ازهمین طریق صورت می گیرد لذا خارق العاده می گویند نه خارق الطبیعه.
  • 5. اسراء 17: 105.
  • 6. رعد 13: 14.
  • 7. نمل 27: 79.
  • 8. بقره 2: 2.
  • 9. اعراف 7: 43.
  • 10. یونس 10: 108.
  • 11. شوری 42: 17.
  • 12. سبا 34: 6.
  • 13. حج 22: 54
  • 14. مائده 5: 83.
  • 15. زخرف 43: 78
  • 16. نمل 27: 14.