معاد جسمانی

مقدمه بحثى كه فراروى ماست‏ بررسى كلمات اميرالمؤمنين على عليه السلام در زمينه صفات خداوند است. بدين‏رو، طبع بحث اقتضا مى ‏كند پژوهش ما صرفا نقلى باشد، اما - چنان‏كه خواهد آمد - اميرالمؤمنين عليه السلام، خود در توصيفاتشان، به عقل و دريافت‏هاى عقلى استناد كرده‏ اند. از اين‏رو، بحث‏ حاضر صرفا نقلى نخواهد بود و از آن‏جا كه در اين بحث، جوياى نظرات آن حضرت هستيم، بدون نقل نيز راه به جايى نخواهيم برد. بنابراين، اين بحث نقلى مبتنى بر عقل است و سعى شده است مستندات عقلى اين بحث‏ براساس نقل تنظيم گردد تا بيش‏تر از روش نقلى پیروى شده باشد.
بايد ديد چرا گروهي از فلاسفه يا غير آنها به سوي انكار جسماني بودن معاد گام برداشته اند و چه تنگناهائي سبب پذيرش اين اعتقاد شده است؟
معانی مختلف معاد جسمانی اول: معاد روحانى و جسمانى است: به اين معنى كه روح و بدن بر مى‏ گردند و بدن هم مادى است، اما لازم نيست همان بدن دنيوى كه در قبر گذاشته شده يا جزئى از آن در اين بدن اخروى باشد، بلكه اگر همان بدن دنيوى باشد بى ‏اشكال است واگر بدن ديگرى باشد ولى جزيى از بدن دنيوى با آن باشد نيز بى ‏اشكال است، و اگر بدن ديگرى باشد و جزيى از بدن دنيوى هم با آن نباشد بى ‏اشكال است.
اساس خلقت انسان براى بقاست، نه فنا. يكى از اصول دين مبين اسلام و شرايع گذشته، اعتقاد به معاد و باور داشتن آن است و در انديشه ى خداباوران، برخلاف منطق مادى گرايان، انسان داراى مبدأ و معاد است و مرگ دريچه و گذرگاهى است به سوى زندگى تازه؛ اعتقاد به وجود مبدأ، راه خداشناسى را هموار و اعتقاد به وجود معاد، هدف خلقت را ترسيم مى نمايد. براى آشنايى بيش تر با موضوع «حيات جاويدان» به پرسشي در اين زمينه پاسخ مى دهيم.
آموزه هاي قرآني و وحياني چه تحليلي از رستاخيز جسماني به دست مي دهد؟ رجعت چه معنا و مفهومي جديدي به آن مي بخشد؟ و چرا اصلا قرآن مسئله رجعت را مطرح مي سازد و در آيات بسياري به مصاديقي اشاره مي كند كه در گذشته اتفاق افتاده است و آن را گزارش مي كند؟ اين نوشتار تلاشي است تا اين معنا و مفهوم دانسته شود و به اين پرسش ها در حد امكان محدود اين نوشتار پاسخي قرآني داده شود. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.