اسماء و صفات الهی

در قرآن کریم آیات فراوانی پیرامون اسماء و صفات خدای تعالی آمده است. برخی از آیات مذکور دلالت بر وجود خداوند و وحدانیت و یگانگی او دارند، که می توان آنها را به عنوان برهان های فلسفی و عقلی در نظر گرفت. در این گفتار به ذکر این براهین و آیات مربوط به آنها می پردازیم.   
چكيده خداوند از سويى، موجودى ثابت و تغييرناپذير است كه زمان و مكان و موجودات مكانى و زمانى در او تأثيرى نمى گذارند و از سوى ديگر، عالم به جزئيات است؛ جزئياتى كه متغير بوده و در نگاه نخست، تغيير در آنها موجب تغيير در علم و در نتيجه در ذات خدا خواهد شد. اينكه آيا علم خدا به جزئيات با تغييرناپذيرى علم خدا و سپس ذات خدا سازگار يا ناسازگار است، مسئله مهم اين نوشتار است.
چكيده از ديدگاه قرآن كريم حيات حقيقى از آنِ خداوند است و همه موجودات بهره اى از آن را دارا مى باشند. جهان خلقت مظهر رحمت رحمانى پروردگار است و مسيرى است كه از طريق آن هر موجودى به كمال خويش دست مى يابد. انسان نيز به واسطه همين رحمت، به كمال خويش، كه همان رسيدن به مقام خليفه اللهى و مظهريت صفات الهى است، مى رسد. حياتى كه خداوند در اين زمينه به انسان معرفى مى كند، حيات طيبه است كه مظهرى از حيات حقيقى خداوند است؛ حياتى كه عارى از هر نوع خباثت و آلودگى است، از ايمان و عمل صالح شروع شده تا در مراتب كمال، انسان را مقرّب درگاه پروردگار خويش كند.
چکیده در آثار علامة طباطبایی، دست کم سه دیدگاه متفاوت دربارة نحوة اتّصاف ذات الهی به صفات فعل مشاهده می شود: عینیّت صفات فعل با ذات؛ زیادت صفات فعل بر ذات؛ و عدم اتّصاف ذات به صفات فعل، چه به نحو زیادت و چه به نحو عینیّت. حال پرسش این است که آیا ایشان به سه دیدگاه متعارض در این باره باور داشته؛ یا این دیدگاه های سه گانه، متعارض نیستند و با یکدیگر جمع می شوند؟
چکيده ذات اقدس پروردگار در قرآن کريم با صفات جلال و جمال فراوانی توصيف شده است که همگی حاکی از علوّ شأن و تنزّه خداوند از صفات نقص و کاستی می­باشند. در تورات و سنّت شفاهی يهوديّت نيز بسياری از اين صفات با عبارت ديگری مورد اشاره قرار گرفته است. در اين تحقيق، برخی از صفاتی که هم در قرآن کريم و هم در تورات آمده، مورد بررسی تطبيقی قرار گرفته است. اهمّ اين صفات عبارتند از: وحدانيّت، مهرباني و بخشندگي، عظمت و جلال، قدرت مطلق الهی، مالکيت، خالقيت، صداقت، قرب و معيّت الهی، حيات و جاودانگی، عدالت؛
ظالم نبودن خدا به چه معنا است؟ از لوازم متساوى ظلم اين است كه ظالم  كار و تصرفى بكند كه حق او نيست و مالك چنين فعل و چنين تصرفى نمی باشد. در مقابل ظلم عدل است، كه لازمه مساوى آن اين است كه شخص عادل كسى باشد كه كار و تصرفى بكند كه مالك آن باشد.
"رضا" يكى از معانى است كه صاحبان شعور و اراده با آن توصيف می شوند، و به عبارتى وصف صاحبان شعور و اراده است، (هيچ وقت نمی گوييم اين سنگ از من راضى است) و در مقابل اين صفت، صفت خشم و سخط قرار دارد. و هر دو وصف وجودى هستند (نه چون علم و جهل كه علم وجودى و جهل عدمى است، و به معناى عدم علم است).
اينكه خداى تعالى فرمود:" ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ" ظهور دارد در اينكه خلقت عمومى است و بر هر چيزى كه بهره اى از وجود دارد گسترش دارد و خلاصه هيچ موجودى نيست مگر آنكه به صنع او وجود يافته است، و اين عبارت يعنى عبارت‏" اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ" در قرآن كريم مكرر آمده، و در هيچ جا قرينه اى كه دلالت بر تخصيص آن داشته باشد نيست.
معناى حكم و اينكه حكم تنها از آن خدا است‏ ماده "حكم" دلالت دارد بر اتقان و استحكامى كه اگر در هر چيزى وجود داشته باشد، اجزائش از تلاشى و تفرقه محفوظ است، خلاصه هر موجودى كه از روى حكمت به وجود آمده باشد، اجزايش متلاشى نگشته و در نتيجه، اثرش ضعيف و نيرويش در هم شكسته نمی شود، اين است همان معناى جامعى كه برگشت جميع مشتقات اين ماده، از قبيل احكام و تحكيم و حكمت و حكومت و ... به آن است.
«وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ» (نور- 45) هيچ شك و ترديدى نداريم در اينكه آنچه از موجودات كه در عالم هست همه معلول خدا و منتهى به واجب تعالى است و اينكه بسيارى از آنها - و مخصوصا ماديات - در موجود شدنش متوقف به وجود شرايطى است كه اگر آنها قبلا وجود نداشته باشند، اين گونه موجودات نيز وجود نخواهند يافت؛