یوسف(علیه السلام)

درسى از ايمان يعقوب(علیه السلام) ايمان به خدا در درون انسان داراى بيشترين تأثير است. ايمان است كه آدمى را هنگام بروز ناگواری ها تسلّى می دهد، و براى ايستادگى در برابر ناملايمات و دشواری ها، به او صبر و آرامش می بخشد. اين امرى است كه در يك سلسله حوادث پى درپى تاريخ زندگى يعقوب و در ارشادات او به فرزندانش، براى ما تجسم عينى می يابد.
داستان يوسف(علیه السلام) در قرآن‏ يوسف پيغمبر، فرزند يعقوب ابن اسحاق بن ابراهيم خليل(علیهم السلام)، يكى از دوازده فرزند يعقوب، و كوچكترين برادران خويش است، مگر بنيامين كه او از آن جناب كوچكتر بود. خداوند متعال مشيتش بر اين تعلق گرفت كه نعمت خود را بر وى تمام كند و او را علم و حكم و عزت و سلطنت دهد، و بوسيله او قدر آل يعقوب را بالا ببرد، و لذا در همان كودكى از راه رؤيا او را به چنين آينده درخشان بشارت داد؛
يوسف صديق (علیه السلام) - رؤياى خورشيد و ماه و ستاره در مورد حضرت یوسف ، يک صحنه واحد بوده است نه اين که به نوبت، اول خورشيد، سپس ماه و بعد يازده ستاره ديده شده باشند، و يابه عکس. ازنظر علم تعبير، خورشيد به پادشاه، فرعون، قيصر و رئيس جمهور تعبير مى شود وماه به نخست وزير و صدراعظم. وستاره به وزير. استاندار و کاردار. اين تعبير، در کتابهاى علمى قاطعيت دارد. گويا تعبير غلط مشهور به وسيله يهوديان صدر اول شايع شده و درتفسيرات تورات و سايرکتابها به عنوان يک واقعيت تلقى گشته است.
چکیده: سخن وحی را زیبایی‌های نامنتهاست؛ زیرا از جانب صاحب جمال و جمال‌آفرین یکتاست. واژه‌ها، چیدمان کلام، موسیقایی گفتار و عمق معانی قرآنی، نه تصویری است که به نگاهی توان دریافت؛ بلکه در هر عصری و در هر نسلی، غواصان ژرف‌ پیمایی را می‌طلبد تا «درّ یتیم» از صدف معنا گشوده و پیام راستین آیات وحیانی را استخراج نمایند.
سوره یوسف دوازدهمین سوره قرآن کریم است که مشتمل بر مقدّمه و 10 فصل و خاتمه (جمعاً 12 قسمت) است و همانند دیگر سوره های قرآن مجید با «بسم اللّه الرحمن الرحیم» آغاز می شود.
آیا حضرت یوسف (علیه السلام) لحظه ای به غیر خدا متوسل شد!؟
محبوبیت یوسف ـ علیه السلام ـ و آرامگاهِ او حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ به قدری محبوبیت اجتماعی پیدا كرده و عزّت فوق العاده‎ای نزد مردم مصر داشت كه پس از فوتش بر سر محل به خاك سپاریش نزاع شد. هر طایفه‎ای می‎خواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه بركت در زندگی‎شان باشد. بالاخره رأی بر این شد كه جنازه یوسف را در رود نیل دفن كنند، زیرا آب رود كه از روی قبر رد می‎شد مورد استفاده همه قرار می‎گرفت و با این ترتیب همه مردم به فیض و بركت وجود پاك حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ می‎رسیدند.
در آن هفت سال قحطی، كه سراسر مصر و اطراف را قحطی فرا گرفته بود، مردم سرزمین كنعان (فلسطین) نیز قحطی زده شدند، و حتی یعقوب و فرزندان او نیز از این بلای عمومی برخوردار بودند. آوازه عدالت و احسان عزیز مصر به كنعان رسیده بود. مردم كنعان با قافله‎ها به مصر آمده و از آن جا غلّه و خوار بار، به كنعان می‎آوردند.
شاه مصر كه به طور كامل به پاكی و علم و درایت یوسف پی برده بود، به او علاقه شدیدی پیدا كرد. به اطرافیان دستور داد به زندان بروند و یوسف را به حضورش بیاورند تا او را محرم اسرار و امین امور خود قرار دهد. یكی از آنها نزد یوسف آمد، و بشارت آزادی را به یوسف ـ علیه السلام ـ داد؛ و او را نزد شاه آورد، شاه مقدم یوسف را مبارك شمرد، او را نزد خود نشاند. از هر دری با او سخن گفت، ‌ولی لحظه به لحظه به درجات مقام علمی یوسف ـ علیه السلام ـ بیشتر پی می‎برد، تا آن كه صد در صد شایستگی او را برای اداره مقامهای حسّاس كشور درك كرد و صریحاً به او گفت:
زلیخا كه بر اثر بی‎اعتنایی یوسف به خواسته‎های نامشروعش، سخت عصبانی بود، ‌با كمال بی‎پروایی در حضور زنان مشهوری كه آنها را به كاخ خود مهمان كرده بود اعلام كرد: «اگر این شخص (یوسف) به آن چه دستور می‎دهم، اعتنا نكند، به زندان خواهد افتاد (و قطعاً او را زندانی می‎كنم) آن هم زندانی كه در آن خوار و حقیر گردد.»(1) زلیخا دید با این تهدیدها و گستاخی‎ها نیز هرگز نمی‎تواند یوسف ـ علیه السلام ـ را تسلیم خود سازد، لذا رسماً دستور داد تا یوسف ـ علیه السلام ـ را زندانی كنند. (1). یوسف، 33 و 34.