اقوام و قبایل

"سَبأَ" در لغت عرب به معني خريدن و در اصطلاح  نام مردي است که قبائل يمن همه از نسل او هستند و او "سَبَأ بن يشحب" است.1 گفته شده ده قبيله از قبائل عرب از ده فرزند او پديده گشته اند،2 بنابراين تمام فرزندان و قوم سبأ به نام جدّشان ناميده شده اند و بعد از اين نامش به سرزمين آنها نيز منتقل شده است.3 1. ابن منظور، لسان العرب، بيروت‏، دار صاد،ر1414 ق، سوم، ج1 ،ص93 2. صدر حاج سيد جوادي، احمد وديگران؛ دايرةالمعارف تشيع، تهران، شهيدسعيد محبي، 1381ش، ج9 ،ص51 3. مکارم شيرازي، ناصر و ديگران؛ قصههاي قرآن بر اساس تفسير نمونه، تدوين حسين حسيني، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1381ش، ص 508
 اساس حرکت تاريخ محتواي باطني انسان است وهر تغيير روبنائي جامعه حاصل تغيير دروني است و اين سنت لايتغير الهي با صدائي رسا و صريح در قرآن مطرح گرديد که «انّ الله لا يغيّرُ ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»(رعد-11) يعني هر گونه دگرگوني در سعادت يا شقاوت ملتها هر صعود و شکوفائي يا سقوط وتيرگي در درجه نخست به روح کلي حاکم جامعه وچگونگي ارتباطش با خدا برمي‌گردد که آن نيز تنظيم کننده روابط دروني جامعه يعني انسانها با يکديگر و ارتباط انسان با طبيعت مي‌باشد ؛ قوم عاد نیز در قرآن بعنوان يکي از اقوام ظالم و طاغي معرفي شده‌اند.
"عاد" از ريشه (ع و د) است که در لغت به معني بازگشتن به چيزي است بعد از انصراف از آن.1 و در اصطلاح نام قوم حضرت هود (علیه السلام) است. نام قوم عاد در قرآن 24 بار آمده و محل زندگي آنها سرزمين «احقاف» بين عمان و يمن يا عمان و حضرموت بوده است.[2 1. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، تهران، مرتضوي، 1374ش، دوم، ج 2،ص 664 2. مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، قصه هاي قرآن بر اساس تفسير نمونه، تدوين حسين حسيني، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1385ش، اول ،ص 61
آنگاه که خداوند متعال قوم عاد را با بادهاي توفنده و سرکش (بِريح صرصر عاتية - حاقه / 6) به هلاکت رساند و حضرت هود(علیه السلام) و مؤمنان همراهش را نجات داد و رهايي بخشيد، او در کنار همراهان با ايمانش، آن گونه که خداوند براي آنان تقدير کرده بود، زندگي دوباره ‏اي از سر گرفتند. از اقامتگاه هود و پيروان مؤمنش اطلاعي نداريم و متون نيز در اين باره چيزي در اختيار ما نمي‏ گذارند.
عذاب به سبب تكذيب و كشتن پيامبران رسّ در لغت به معناى كندن چاه و قبر[1]، مدفون كردن مرده يا غير آن، چاه كهنه، چاه سنگ چين شده، معدن[2] و نيز استوار ساختن[3]، نشانه و اندك اثر بر جاى مانده هر چيز[4] آمده است. قرآن دوبار در آيات 38 «فرقان» و 12 «ق» از اصحاب رسّ تنها به عنوان قومى كه در پى تكذيب پيامبر خويش با عذاب الهى نابود شدند، ياد كرده است; اما هيچ گزارشى درباره هويّت، آيين، پيامبر، مكان و زمان زندگى و چگونگى نابودى آنان و نيز شرح كارهايى كه زمينه عذابشان شد، ارائه نكرده است.
تاريخ در قرآن، تنها قصه ها و داستان هاي اقوام پيشين و جوامع گذشته نيست كه از سوي خداوند گزارش مي شود، بلكه بيان تحليلي و تبييني علل و عوامل رشد و نابودي ملت هاست كه براي عبرت و پندگيري آورده مي شود تا در ضمن آن هشدارهاي جدي داده شود و سنت ها و قوانين حاكم بر جامعه و تاريخ تبيين شود. از اين رو حجم قابل توجهي از آيات قرآني به اين موضوع اختصاص يافته، به طوري كه قرآن بيش تر به يك كتاب تاريخي شباهت مي يابد.
كافران قوم شعيب(عليه السلام) مشهور فرهنگ نويسان[1]، جغرافيدانان[2] و مفسّران[3]، مَدْين را نام شهرى مى دانند كه حضرت شعيب(عليه السلام) به سوى مردم آن برانگيخته شد. ظاهر كاربرد قرآنى آن، به ويژه تركيب «اصحاب مدين» (توبه/9،70; حجّ/22، 44) و «اهل مدين» (طه/20، 40; قصص/28، 45) نيز اين ديدگاه را تأييد مى كند.
بنى قُرَیظَه از قبايل يهود ساكن يثرب و نام يكى از غزوه هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) می باشد. آنان از سه طايفه مشهور يهود و آخرينشان بودند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر اثر پيمان شكنى در غزوه خندق، با آنان برخورد كرد. مفسران ذيل آياتى از سوره بقره، آل عمران، مائده، انفال و احزاب و برخى ديگر آيات از آنان ياد كرده و برخى را در شأن آنان دانسته يا بر ايشان تطبيق كرده اند.