اخلاق اقتصادی

چكيده دو مقالة «اقتصاد» و «علم اقتصاد» (Economics) تأليف «عبدالله سعيد» از مقالات دايرة المعارف قرآن ليدن، حاوي مطالب اساسي در موضوع اقتصاد در قرآن است. نويسنده در تبيين بخشي از مطالب اصلی و خطوط اساسي اقتصاد اسلام تا حدودي موفق شده است و مطالبي در مورد عدالت و مسئوليت اجتماعي، تحصيل و توزيع ثروت و تنظيم قراردادها در قرآن و نيز اصول اقتصاد اسلامي از ديدگاه صاحب نظران معاصر اسلامي مثل شهيد صدر، طالقاني و ... بيان كرده است. با اين حال مقاله وی از جهات ديگر داراي كاستي‌هايي است و در مواردي به تكميل و توضيح نياز دارد.
چکيده قلمرو دانش اقتصاد گستره­اي دارد كه دست­كم هفت بخش از جمله علم اقتصاد اسلامي را در خود جاي مي­دهد که ميان انديشمندان مسلمان در این باره بحث و گفتگو وجود دارد. برخي به كلي منكر وجود آن شده­اند و برخي با تبيين­هايي گوناگون آن را پذيرفته­اند. در اين نوشتار، پس از بيان مقدماتي، ابتدا ديدگاه­هاي چهارگانه در اين باره مطرح گرديده و به فراخور بحث، نمونه­هايي قرآني ذكر شده است.
عدالت، شالوده سلامت اقتصادي اقتصاد مايه قوام جامعه است. اقتصاد سالم در تحقق عدالت بسيار كمك مي كند؛ چنان كه تحقق بخشي از مؤلفه هاي سعادت و خوشبختي نيز به عهده اقتصاد سالم است؛ چرا كه انسان نيازمند آسايش است و تحقق آسايش در سايه اقتصاد سالم در جامعه ميسر است. هرگونه فسادي در فعاليت هاي اقتصادي به معناي فقدان عدالت و سلب آسايش از انسان و جامعه است. از اين رو ارتباط تنگاتنگي با سلب امنيت و آرامش پيدا مي كند؛ چرا كه فقدان آسايش و عدالت به معناي تهديد زندگي از جهات گوناگون است و آرامش را از انسان و جامعه مي گيرد.
عدل به عنوان يكى از اصول بنيادين اسلام، مفهومى است كه در ابعاد گوناگون خود را نشان مى دهد. گنجاندن عدل الهى در اصول دين، نگرش اسلام و قرآن و جايگاه ارزشى عدل را مى نماياند. موضوع عدالت، طلب و دفاع از آن به عنوان يك اصل مهم دينى و به نصّ قرآن كريم يگانه هدف اجتماعى پيامبران الهى و كتاب هاى آسمانى است; و راز نزول «كتاب» و «ميزان» تحقق يافتن همين هدف بسيار مهم است; و هر كس به واقع پيرو دين باشد، بايد در راه ايجاد عدالت به هرگونه كه مى تواند، بكوشد.
درآمد آدمى در طول تاريخ حيات اجتماعى خويش، علاوه بر قوانين حاكم بر طبيعت و نظام جهان، براى خويش حريم‏ها و قانون‏هايى بنا نهاده است كه بازگشت آن‏ها به عنصر انديشه و خرد است. انسان در پرتو خرد خويش به صورت طبيعى و منطقى، نخست هست‏ها را درك مى‏كند و به عينيت‏ها توجّه مى ‏نمايد سپس قوانين و بايدها و نبايدهايى را در قلمرو زندگى فردى و اجتماعى خود درنظر گرفته، خود و ديگران را بدان‏ها مى ‏شناسد.
ثروت اندوخته عبارت است از جمع نمودن و متراكم ساختن و راكدكردن مواد معیشت وپول و هر موضوع مؤثر در حیات انسانها كه معلول هدف قراردادن مالكیت در زندگى است، با اینكه مالكیت مخصوصا ازدیدگاه اسلام وسیله اى براى اداره معقول زندگى است. مالكیت كه تقریبا عبارت است از اختصاص تصرف مطلق در یك موضوع به فرد یا اجتماع یاگردانندگان آن، هنگامى كه جنبه هدفى به خود مى گیرد انسان را مملوك و مملوك را مالكانسان مى نماید، بنابراین عشاق ثروت اندوخته، بردگانى هستند كه ادعاى مالكیت براموال و نفوس جامعه دارند.