آموزه‌های باطلِ راه‌یافته در کتاب مقدس(5)

خدای متعال در آیاتی از قرآن برخی باورهای شرک‌ آمیز و تحریف‌یافته را به یهود و نصاری نسبت می‌دهد و به نقد و نفی صریح آنها می‌پردازد. این باورها به نوعی در کتاب مقدس کنونی یافت می‌شود. وجود این مطالب باطل نیز دلیل دیگری است بر اینکه تحریف در کتاب مقدس راه یافته است.

 

1. نسبت دادن فرزند به خدا:

قرآن مجید، نسبت دادن فرزند به خدا را عقیده‌ای می‌داند که از فرط نادرستی و زشتی، نزدیک است به از هم پاشیدن آسمان‌ها وشکافتن زمین وفرو پاشیدن کوه‌ها بینجامد (مریم:88 ـ 90).
علاوه بر اینها عیسی‌علیه‌السلام، هرگز از بندگی خدا استنکاف نداشته است (نساء:172) و خود را از اینکه مردم را به الوهیت خویش و مادرش فرا خوانده ‌باشد، بری می‌داند (مائده:116).به نص صریح برخی از گزارش‌های قرآنی، یهود و نصاری بر این باورِ باطل بودند که خداوند سبحان برای خویش فرزندی برگزیده است (بقره: 116؛ انبیاء: 26).
یهودیان "عزیر" و مسیحیان "عیسی" را پسر خدا می‌پنداشتند (توبه:30) عموم مفسران این آیات را در ارتباط با اعتقاد و سخن باطل برخی از یهود و نصاری دانسته و انتساب آن گفته را به عموم یهود و نصاری، دال بر رضایت و موافقت با آن دانسته و نتیجه گرفته‌اند که یهود بر این اعتقاد باطل بوده؛ چرا که آن را بعد از شنیدن این آیه (توبه:30) انکار نکردند.
یکی از اصحاب پیامبر از عبدالله بن سلام دربارة آن بزرگوار سؤال کرد؛ وی در پاسخ گفت: به خدا من پیامبر اسلام را از فرزند خودم بهتر می‌شناسم؛ چرا که به حقانیت وی از روی توصیف خدا در تورات یقین دارم، ولی دربارة فرزند خودم چنین معرفتی ندارم؛ شاید مادرش خیانت کرده باشد.بدین ترتیب یهودیان ویژگی‌های پیامبراسلام را به خوبی می‌شناختند و با توجه به ماجرای بحیرای راهب، در تطبیق آن بر حضرت محمدصلی‌علیه‌وآله نیز تردیدی نداشتند.

مفسران یادشده و دیگران استدلال قرآن بر بطلان این باورها را بیان کرده‌اند. ابن‌عباس و به تبع وی اکثر مفسران گفته‌اند: علت انتخاب عزیر ـ‌ که از علمای اهل کتاب بود ـ به عنوان پسر خدا از سوی یهود، این بود که یهود به سبب عمل ننمودن به تورات، یا پس از کشتن پیامبران بعد از موسی، دچار گرفتاری‌های زیاد و به امر الهی از تورات محروم شدند و به طور کلی آن را فراموش کردند یا بعد از واقعة بخت نصر، پادشاه بابل، و تسخیر سرزمین یهود و سوزاندن کتاب‌های ایشان، تورات به کلی از بین رفت و از آنان کسی که حافظ تورات باشد باقی نماند و عزیر با حال تضرع از خدا خواست که تورات را به آنها برگرداند.
بعد از صد سال به تعلیم جبرئیل، ادعا کرد که تورات را از حفظ می‌داند؛ به همین جهت یهود او را به عنوان پسر خدا انتخاب کردند. برخی از مفسران برجسته به استناد ذیل آیة یاد شده (یضاهئون قول الذین کفروا من قبل) و به استناد بررسی و تطبیق برخی از محققان کتاب مقدس بر این باورند که این عقاید سست و باطل و نیز بسیاری از معارف عهدین، برگرفته از باورها و خرافات آیین‌های بودایی و برهمایی بوده است.

 

2. مرگ حضرت عیسی بر صلیب: 

قرآن، اعتقاد یهود را مبنی بر مصلوب و کشته شدن حضرت مسیح به دست آنان به شدت انکار می‌کند و آن را ناشی از اشتباهی می‌داند که برای آنان رخ داد (نساء: 157ـ158). اصل" تصلیب" در پایان هر چهار انجیل، با تناقض‌ها واختلاف‌های در اصل و سبب بیان شده و یکی از باورهای رایج اهل کتاب است.
حل تعارض میان گزارش صریح قرآن و اناجیل و اعتقاد رایج و راسخ یهود و نصاری مبنی بر مرگ عیسی بر صلیب، مورد اهتمام مفسران مسلمان قرار گرفته است. از جمله گفته‌اند که یهود و نصارا بدون آگاهی از حقیقت ماجرای تصلیب مسیح، در گزارش مقتول و مصلوب شدن شخصی با شکل و قیافة حضرت عیسی صادق‌اند و به این جهت گزارش یادشده میان آنها متواتر است.
البته این چالش و تعارض با توجه به وحیانی بودن و مصونیت قرآن از یک سو، و نگارش اناجیل به دست بشر و تردیدهای جدی در تاریخ و محتوای آنها و به ویژه تناقضات و اختلافات بسیار اناجیل در اصل تصلیب و سبب آن و نیز اختلاف خود مسیحیان دربارة تصلیب و همچنین نفی آن در انجیل برنابا، حل شدنی است.
با توجه به آیات تصدیق (مانند: آل عمران: 3و50؛ مائده: 46 و 48) به ضمیمة آیات دال بر اینکه اهل کتاب بهره‌ای از کتاب یافته‌اند: «...اوتوا نصیبا من الکتاب...»(آل عمران:23؛ نساء: 44 و51) و به قرینة آیاتی مانند آیه 43 مائده که بیانگر این است که در تورات برخی از احکام الهی وجود دارد «...فیها حکم الله»، قرآن مجید تنها بخش‌هایی از تورات و اناجیل کنونی را ـ که همان تورات و اناجیل موجود در زمان پیامبراسلام است ـ تصدیق نموده است؛ و با توجه به این نکته که یهود و نصاری، بخش‌هایی از تورات و انجیل را تحریف کرده (مائده:13 ـ 14) آیات مربوط به تحریف یادشده در این نوشتار، (مانند مائده: 13و41؛ آل‌عمران: 78؛ نساء:46 و غیره) بر تحریف معنایی و لفظی بخش‌هایی از آن دو نیز دلالت می‌کند.
نکته شایان توجه است که قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلی دربارة تصدیق کتاب‌های آسمانی گذشته، بر "مهیمن" بودن خود بر آنها تصریح کرده تا از پیدایش توهم تصدیق، بی هیچ دخل و تصرفی، پیش‌گیری کند. مفسران، مهیمن بودن قرآن را هر چند متفاوت، ولی نزدیک به هم معنی کرده‌اند. بر‌آیندِ این معانی آن است که قرآن نسبت به کتب گذشته، مسلط و فراگیر است و بر همین اساس آموزه‌های اصلی آنها را حفظ و امضا، و موارد حذف و تحریف شده را یاد آوری و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.

 

3. آموزه‌های تبعیض‌آمیز و منافی روح ادیان الهی: 

یهود به استناد برخی ازآموزه‌های تورات (سفر تثنیه،7؛4:2) خود را قوم ویژة خدا می‌پندارد و درست بر همین اساس احکام تبعیض‌آمیز و نژاد پرستانه‌ای را جعل کرده است؛ همانند جواز اخذ ربا از غیر بنی اسرائیل و حرمت آن از خودشان، برده قراردادن غیر یهود برای یهودیان، حکم به قتل تمام مردان، زنان و کودکان و نگهداری دوشیزه‌گان برای بنی اسرائیل و خلاصه اینکه قوم یهود قوم خاص خداست و دیگر مردمان باید برده و تحت سلطة ایشان باشند.
از این‌رو به فرمودة قرآن، ایشان اموال مردم غیر یهود را به ناحق تصرف می‌کردند و آن را به دروغ به خدا (آل عمران:75) و تورات نسبت می‌دادند. از آنجا که از منظر قرآن کریم، معیار و میزان ارزشِ همة انسان‌ها نزد خدا، تنها تقوا پیشگی آنان است(حجرات:13)، به یقین معیار ارزش‌گذاری در تعالیم تمام پیامبران الهی جز این نبوده است. از این‌رو برخی از محققان، وجود این قبیل احکام در تورات را بزرگترین شاهد تحریف و جعلی بودن آن دانسته‌اند.